گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
قرآن و طب
جلد سوم
.اخلاق پزشکی از منظر قرآن، سنّت و طب‌




اشاره

ص: 3

اخلاق پزشکی از منظر قرآن، سنت و طب در خصوص ویژگیهای رفتاری درمانگر با بیمار

اشاره

احمد آبزن «1»

چکیده‌

مهمترین بحران زندگی اجتماعی انسان در دوره‌های مختلف تاریخ بشر، مسئله اخلاق و نحوه سلوک انسان در جامعه با هم‌نوعان خود بوده است. پیچیدگی دنیای امروز در ابعاد مختلف زندگی باعث شده است که اخلاق در حرفه‌های مختلف بصورت جداگانه مطرح گردد. علت طرح مباحث اخلاق پزشکی و تاکید بر اهمیت آن به این خاطر است که مسائل آن فراتر از اخلاق عمومی است آنچه به‌عنوان اخلاق عمومی مطرح می‌شود نمی‌تواند جوابگوی نیازهای اخلاق در حرفه پزشکی باشد زیرا به هیچ فردی مسئولیتی به اهمیت مسئولیت پزشک واگذار نشده است. هیچ شخصی غیر از پزشک امین ناموس و نگهبان سلامت انسان نیست برای سالم نگه‌داشتن هر شیئی یا هر مخلوقی باید شناخت کامل از آن مخلوق داشته باشیم و آشنایی کامل با جغرافیای تن آن مخلوق داشته باشیم حال اگر این موجود مخلوقی باشد که خالق هستی در قرآن کریم در سوره تین پس از چهار قسم اشاره به شایستگی آن کرده و می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» و با توجه به اینکه روح و نفس انسان اشرف ارواح و نفوس و بدن او اشرف ابدان و ترکیب او محتوی بر جمیع قوای عالم آفریده شده است لذا می‌توان نتیجه گرفت که انسان موجودی برتر و مقدس و از همه والاتر خلیفه اللّه است به حکم آیه 30 سوره بقره و نیز اینکه کل وجود او امانتی است از خدا بنابراین همیشه بایستی در حرفه پزشکی چهار اصل کلی ذیل را که اسلام درباره‌ی انسان و زندگی او در نظر داشته است در تمامی امور پزشکی مد نظر
______________________________
(1). کارشناس پژوهشی. Email: abzan r I yahoo. com ص: 4
داشته باشیم تا هنگام تصمیم‌گیری برای هر موجود انسانی، حتی فرد دیوانه راحت‌تر بتوانیم تصمیم صحیح اتخاذ نماییم.
1) اعتقاد به هدفمند بودن زندگی همه‌ی انسانها 2) اعتقاد به ارزشمند بودن زندگی هر فرد 3) اعتقاد به وجود تفاوت‌های فردی 4) اعتقاد به توانایی و آمادگی هر فرد برای انجام کارهای متناسب با توانایی‌های خود
لذا در کل با در نظر گرفتن فضیلت و شرافت و کرامت انسان که چهار نوع می‌باشد و عبارتند از: الف) فضیلت و شرافت ذاتی مختص به نوع ب) فضیلت و شرافت ذاتی مختص به شخص ج) فضیلت و شرافت شخصی مختص به نوع د) فضیلت و شرافت شخصی مختص به شخص، که قرآن آنها را به صورت کامل توضیح داده دیگر هیچ مکتب درمانی یا پزشکی به خود اجازه نمی‌دهد دیدگاه‌های مادی‌گرایانه به انسان داشته باشد به‌طوری که در پزشکی امروز این دیدگاه را می‌بینیم به‌طور مثال 1) دستکاریهای ژنتیکی 2) قانونی شدن آتانازی (کشتن از روی ترحم) 3) دیدگاه جزئی‌نگر در درمان بیماریها به جای کلی‌نگر 4) غفلت از درمان‌های روحی 5) کنترل یا سرکوب علایم بیماری به جای درمان علت آن 6) اعمال جراحی‌های غیر ضروری و سودجویانه و هزاران مثال دیگر، که اگر به کرامت انسانی در قرآن توجه کنیم حق انجام هیچ‌کدام از آن اعمال را نداریم و بایستی قوانینی در خصوص اخلاق پزشکی تعیین شود.

واژه‌های کلیدی:

فضیلت و کرامت انسان در قرآن، اسلام و اخلاق پزشکی
مقدمه: دانش پزشکی بدون تردید یکی از قدیمی‌ترین دستاوردهای پژوهشگران را سلامت و سعادت انسانها بوده و پا به پای کوشش انسانها در تدوین اصول و قوانین اجتماعی و پی ریزی معتقدات دینی رشد و تکامل‌یافته و از روزگاران بسی کهن به نسل حاضر و زمان ما رسیده است طوری که در روایات داریم «العلم علمان، علم الابدان و علم الادیان» از اهداف مهم دعوت اسلام تربیت انسانهای وارسته می‌باشد لذا در روایات خاندان وحی و عصمت و سخنان اولیای خدا به مسئله اخلاق بیشتر از هر چیز توجه شده است. در هر حوزه فعالیت
ص: 5
انسانی با توجه به نیازها و گرایشها و زمینه‌های مختلف برخی از مسائل اساسی نظری و عملی و احکام جلوه خاص می‌یابد و خطرات و زمینه‌های انحراف و موضوعات احکام خاصی موضوعیت پیدا می‌کند مثلا در علم طب که موضوع آن انسان و هدف آن حفظ تندرستی و استرداد صحت زایله می‌باشد با توجه به موضوع فوق و زمینه‌های آموزش و تحقیق در آن و گرایشها و منزلت‌های اجتماعی آن و افق‌های نو تکنیکی در درمان و غیره و نیز با توجه به اینکه هیچ فردی مسئولیتی به اهمیت مسئولیت پزشک واگذار نشده است و هیچ شخصی غیر از پزشک امین ناموس و نگهبان سلامت انسان نیست و به هیچ فردی جز به پزشک اجازه داده نشده است که محرم نوامیس مردم باشد لذا برخی از مسایل در حرفه پزشکی بیش از بقیه زمینه بحث پیدا خواهد نمود که موضوع علم اخلاق پزشکی را تشکیل می‌دهد.

روش بررسی:

در این مقاله کوشش نموده‌ام با بررسی گرایشهای پیشرفته مختلف در بعد نظری و عملی علم پزشکی و با در نظر گرفتن موضوع و هدف علم طب در مکاتب مختلف درمانی و نگرشهای متعدد آنها به چگونگی وجود و ابعاد تشکیل‌دهنده انسان و هدف از فلسفه خلقت انسان با استفاده از تعالیم دینی و قرآن و سنت تعریف جامعی از انسان داشته باشم و لزوم وجود اخلاق پزشکی را طبق موازین ذکر شده در عرصه‌های مختلف صنعت پزشکی را مطرح نمایم.

نتایج:

با توجه به مطالب بحث‌شده می‌توان به این نتیجه رسید که گسترش و پیشرفت گرایشهای علم پزشکی و مشکلات مختلف حاصله از آنها و نیز با توجه به اینکه موضوع علم طب، انسان بوده و انسان از دیدگاه قرآن و اسلام دارای فضیلت و شرافت خاصی است و نیز پذیرش اصل مالکیت خداوندی بر وجود انسان، ایجاب می‌کند که مسئله اخلاق در پزشکی مطرح شود و برای طرح صحیح آن چاره‌ای جزء شناخت کامل از تمامی ابعاد وجودی انسان نداریم و این شناخت کامل و کافی میسر نمی‌شود جزء در حوزه تعالیم اسلامی، قرآن، مکتب انبیاء و ائمه اطهار.
ص: 6

بحث: [نیاز به الگوی مناسب برای شناخت پدیده‌های درونی و بیرونی

هر نظام اجتماعی نیازمند الگوی مناسب برای شناخت پدیده‌های درونی و بیرونی می‌باشد که این الگو را باید شناخت و تعریف روشن از انسان داشته باشد. قاعدتا براساس چنین تعریف روشنی است که می‌توان برای مفاهیم دیگر از جمله سلامتی و اخلاق پزشکی تعریف مناسب ارائه نمود. بی‌تردید هر تعریفی از انسان کلیه موضوعات مربوط به او را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در واقع هنگامی که فلسفه انسان (فطرت او، اهداف او، توانایی های بالقوه او، عملکرد او) تغییر کند آن‌گاه همه چیز تغییر می‌کند. نه تنها فلسفه سیاست، اقتصاد، اخلاق و ارزشها، روابط، بین انسانها و حتی خود تاریخ بلکه فلسفه تعلیم و تربیت، روان درمانی و رشد شخصی، نظریه چگونگی کمک به انسانها نیز تغییر می‌کند. قاعدتا اصول و مبانی کلیه علومی که به تعریف خاصی از انسان استوار هستند نیز دستخوش تغییر و تحول می‌شود که از جمله این علوم می‌توان به پزشکی و کلیه‌ی شاخه‌های مربوط به آن اشاره نمود چراکه مهم‌ترین و محوری‌ترین موضوع در پزشکی، انسان شناسی و چگونگی ارتباط تن و روان است و با توجه به اینکه در این راستا مهمترین بحران زندگی اجتماعی انسان در دوره‌های مختلف تاریخ بشر مسئله اخلاق و نحوه سلوک انسان در جامعه با هم‌نوعان خود بوده است لذا پیچیدگی دنیای امروز در ابعاد مختلف زندگی باعث شده است که اخلاق در حرفه‌های مختلف بصورت جداگانه مطرح گردد خصوصا در حرفه پزشکی که هدفش انسان است علت طرح مباحث اخلاق پزشکی و تاکید بر اهمیت آن به این خاطر است که مسائل آن فراتر از اخلاق عمومی است آنچه به‌عنوان اخلاق عمومی مطرح می‌شود نمی‌تواند جوابگوی نیازهای اخلاقی در حرفه پزشکی باشد زیرا به هیچ فردی مسئولیتی به اهمیت مسئولیت پزشک واگذار نشده است و هیچ شخصی غیر از پزشک امین ناموس و نگهبان سلامت انسان نیست برای سالم نگه‌داشتن هر شیئی یا هر مخلوقی بایستی شناخت کامل از آن مخلوق داشته باشیم و آشنایی کامل با جغرافیای تن و ابعاد وجودی او را داشته باشیم خصوصا اگر این موجود مخلوقی باشد که خالق هستی در قرآن کریم در سوره تین پس از چهار قسم اشاره به شایستگی آن کرده و می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا
ص: 7
الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» و با توجه به اینکه مباحث مربوط به سلامتی در ابعاد روانی و جسمانی و در پس آن اخلاق پزشکی متکی به پیش‌فرضهای نظری هستند که مهمترین آنها مفهوم انسان‌شناسی است در این خصوص می‌توان به آراء و نظرات زیادی اشاره نمود. بدون تردید نوع انسان‌شناسی حاکم بر طب کلاسیک همانند سایر علوم جدید، انسان شناسی علمی است که از دوران رنسانس بر تمامی علوم سایه افکنده است. آنچه در این نوع انسان‌شناسی باعث ایجاد بحران شده است وجود آشفتگی و هرج‌ومرج در اندیشه‌ها می‌باشد. در خصوص وجود بحران در انسان‌شناسی معاصر فاکس شلر در میان اندیشمندان غربی جزو نخستین کسانی است که اعلام خطر کرده و می‌گوید (امروز انسان‌شناسی علمی، انسان‌شناسی فلسفی و انسان‌شناسی متکی به الهیات، نسبت به یکدیگر بی‌اعتنا هستند، لذا تصور و تلقی واهی از انسان وجود ندارد) بطور خلاصه از آن زمان که اندیشمندانی مانند سوفون و کینه انسان را در زمره جانوران مورد بررسی و مطالعه قرار دادند تا امروز که رنسانس پشت سر گذاشته شده است، کماکان تاکید بر تعریف انسان به صورت مادی وجود دارد حتی برای ابعاد غیر جسمانی و غیر قابل انکار انسان نیز تبیین و تحلیل مادی ارائه می‌شود لذا تمام تراوشهای اخلاقی نیز در این انسان‌شناسی غلط از آب درمی‌آید.
ولی با توجه به اینکه قرآن از طرف خالق انسان، هستی و چهره حقیقی و ابعاد وجودی انسان را کاملا معرفی کرده است و به سه نکته مهم در خصوص جایگاه انسان اشاره کرده است که اثرات کاربردی برای نیروهای پزشکی به همراه دارد و آن سه نکته عبارتند از: 1) شناخت ویژگیهای انسانی و وجه تمایز او با سایر موجودات که در این خصوص شایستگی انسان را نسبت به موجودات دیگر در آیه 4 سوره تین متذکر شده و می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (ما انسان را در بهترین صورت آفریدیم) و با توجه به اینکه روح و نفس انسان اشرف ارواح و نفوس و بدن او اشرف ابدان و ترکیب او محتوی بر جمیع قوای عالم آفریده شده است و هیچ موجودی از موجودات، چه روحانیات و چه جسمانیت و چه مجردات و چه مادیات و چه لطایف و چه کثایف نیست که در آن مجمع و ترکیب مخمر نباشد لذا می‌توان
ص: 8
نتیجه گرفت که انسان موجودی برتر و مقدس و از همه والاتر خلیفه اللّه است به حکم آیه 30 سوره بقره «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان فرمودند: «من در زمین جانشینی خواهم گماشت» و نیز اینکه کل وجود او امانتی است از خدا بنابراین همیشه بایستی در حرفه پزشکی چهار اصل کلی ذیل را که اسلام درباره‌ی انسان و زندگی او در نظر داشته است در تمامی امور پزشکی مد نظر داشته باشیم تا هنگام تصمیم‌گیری برای هر انسانی حتی یک فرد دیوانه راحت‌تر بتوانیم تصمیم صحیح اتخاذ نماییم.
الف) اعتقاد به هدفمند بودن زندگی همه انسانها.
ب) اعتقاد به ارزشمند بودن زندگی هر فرد.
ج) اعتقاد به وجود تفاوت‌های فردی.
د) اعتقاد به توانایی و آمادگی هر فرد برای انجام کارهای متناسب با توانایی‌های خود.
2) کرامت انسانی: از دیدگاه قرآن و روایات، انسان از کرامت و شرافت خاصی در نظام هستی برخوردار می‌باشد به حکم آیه 70 سوره اسراء «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا» (و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب‌ها] برنشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آن‌ها را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری آشکار دادیم.) که می‌توان با تدبر در منابع دینی این کرامت را دارای دو بخش دانست. الف) کرامت ذاتی یا به زبان ساده کرامت در ساختار فردی که خود دو نوع است کرامت ذاتی نوعی و کرامت ذاتی شخصی، کرامت ذاتی نوعی یعنی اینکه خداوند آفرینش انسان را به صورت ویژه‌ای قرار داده و انسان موجودی تشکیل‌شده از نیروهای مادی و معنوی (عنصر گرمی و سردی) است که باید در لابلای این نیروها، پرورش پیدا کند که این طراحی ساختار انسان باید در تمامی امور پزشکی مد نظر قرار گیرد و از هرگونه یک‌سونگری نسبت به انسان پرهیز شود تا معیارهای اخلاقی مناسب حال او تبیین شود اما کرامت ذاتی شخصی انسان به اعتبار علم و
ص: 9
معرفت او به خود و پروردگار خود است که پزشکان مصداق اصلی این فضیلت و شرافت می‌باشند چراکه هر چقدر این کرامت را در خود پرورش دهند دیگر دچار اشتباهات اخلاقی نخواهند شد حتی اگر بالای سرشان قانون نباشد که مصداق اصلی این کرامت حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» می‌باشد.
ب) کرامت عارضی یا عرضی یا به زبان ساده کرامت در ساختار جهان که باز خود دو نوع است که عبارتند از: کرامت عرضی نوعی و کرامت عرضی شخصی. کرامت عرضی نوعی یعنی اینکه خداوند وجود انسان و ساختار جهان را طوری طراحی کرده که همه چیز در اختیار انسان باشد و انسان را محتوی بر جمیع قوای عالم آفریده است تا با بهره‌گیری مشروع از تمام هستی در جهت تکامل خود گام بردارد و به هدف نهایی از خلقت برسد بنابراین اصل نیز باید جهت‌گیری در تمامی جنبه‌های پزشکی به خصوص پژوهش‌های انسانی به سوی افزایش این کرامت باشد و از ورود در نوآوریهایی که به این جنبه انسان آسیب می‌رساند مانند پیوند ژنتیکی انسان با برخی حیوانات خوداری نمود کرامت عرضی شخصی به اعتبار تعلیم و تربیت هر شخص در راستای هدف والای انسانی که در این، همگان برابر نیستند لذا از این بیانات مشخص می‌شود که از بین انسانها کسی اشرفتر از همه است که اعلم و اعرف و کثیر النفع و متفقدتر به احوال همه خلایق خصوصا بیچارگان، محتاجان، درماندگان و مبتلایان به امراض و اسقام باشد که این خصوصیات شامل احوال کسی جزء پزشکان و علما نمی‌شود. لذا کسانی که قصد قدم گذاشتن در حرفه طبابت را دارند بایستی هم مقام فضیلت و شرافت خود را بدانند و هم شرافت و فضیلت کسانی را که با آنها سروکار دارند و کدام خیر و ثواب زیادتر از این است که شخصی مبتلا به بیماری باشد و از حرکت و قیام و قعود و اتیان عبادات عاجز باشد و شخصی او را معالجه کند.
3) حفظ حیات انسانی: حیات انسان در اسلام از ارزش والایی برخوردار است. قرآن کشتن یک انسان را به‌منزله نابودی همه انسانها دانسته همان گونه که نجات یک انسان را مساوی با نجات تمامی بشر به‌شمار آورده است به حکم آیه 32 سوره مائده «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی
ص: 10
بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً» (از برای آن نوشتیم بر بنی اسرائیل که کسی که کشت تنی را بدون آنکه کشته باشد تنی را یا فسادی در زمین، پس گویا کشته است همه مردمان را و کسی که زنده گردانید کسی را گویا همه مردم را زنده گردانیده است) همان‌طوری که می‌بینیم دین اسلام برای تحقق اصل حفظ حیات انسانی راه‌کارهای مناسبی اندیشیده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنم.
الف) با وضع قوانین مناسب مانند قصاص و دیه سعی کرده است از بروز دگرکشی پیشگیری نماید. جالب آنکه قرآن قانون قصاص را موجب حفظ حیات اجتماعی می‌داند.
ب) اسلام با بیان این حقیقت که جسم و روح انسان ملک خداوند می‌باشد (پذیرش اصل مالکیت خدایی) و خود انسان بر بدن خویش مالکیتی ندارد، حق هرگونه سوء تصرف در بدن را از همه‌کس (خود فرد و سایر افراد) سلب نموده است نکته مهم اینکه اگر هیچ‌کس حق تصمیم‌گیری و اقدام ضررآمیز در بدن خود را ندارد، قطعا نیروهای پزشکی که با جسم و روان افراد سروکار ندارد نباید در امری که منجر به ضرر فوری یا تدریجی در فرد می‌شود شرکت نماید بلکه باید همیشه حافظ سلامتی و نگهبان حیات انسانی باشند. بطور کلی با توجه به مطالب ذکر شده اسلام با طرح کرامت انسانی و بیان ابعاد مختلف وجود انسان هرگونه مادی‌نگری و یک‌سونگری را برای انسان کنار زده و با شناخت صحیح انسان، حدود و حریم پژوهش، آموزش و درمان انسان را مشخص کرده و تامین سلامت جامعه و اخلاق و ادامه حیات طیبه انسانی را تضمین کرده است که این نگرش اسلام، برتر از مدل تفکر زیست پزشکی ریزبینانه است که در قرون اخیر بر دانش پزشکی جهان مسلط بوده و منجر به مشکلات فراوانی برای انسان معاصر خصوصا در زمینه اخلاق شده است که در اینجا به چندین نمونه از مشکلات ایجاد شده اشاره می‌نمایم.
1- دستکاریهای ژنتیکی تا جایی که اعتراض خود غربی‌ها را برانگیزد. یکی از بهترین شواهد در این حدود اظهارات آقای ژان میشو معاون کمیته‌ی ملی اخلاق پزشکی فرانسه،
ص: 11
عضو شورای مدیریت اخلاق پزشکی جامعه‌ی اروپا و مشاور ارشد دیوان عالی کشور فرانسه در دیدار با آیت اللّه حسن‌زاده آملی است (... اگر کاربرد علم پزشکی بدون توجه به معنویات و مبنای اخلاقی باشد خیلی سریع به پدیده‌ای خطرناک تبدیل می‌شود که دیگر نمی‌توان آن را کنترل کرد و یا محدودیتی بر آن قایل شد. ما در فرانسه با این عقیده مبارزه می‌کنیم که می‌گویند با پیشرفتهای اخیر علم پزشکی و سایر علوم می‌شود انسانی را به وجود آورد که ما طالب آن هستیم نه آن انسانی که خداوند خلق می‌کند ...) که در پاسخ ایشان استاد حسن‌زاده آملی فرموده‌اند (... در حال حاضر درخت انسانیت خشک است و ما با این قبیل کارها داریم شاخ و برگش را آب می‌دهیم، درحالی‌که درخت از ریشه آب می‌خواهد. اینها ابتدا علوم را متوجه این نکته بکنند که اصلا ما کیستیم و کجایی هستیم و نظم کتاب خلقت را کشف کنند و به ریشه انسانها توجه کنند سپس به شاخ و برگ بپردازند ...)
2- قانونی شدن آتانازی یعنی کشتن بیماران از روی ترحم که عمل غیر اخلاقی است که در کشورهای خارجی از جمله هلند رایج شده است.
3- دیدگاه جزئی‌نگر در درمان بیماریها به جای کلی‌نگری: پیشرفت روزافزون علم پزشکی از جهت جزئی‌نگر باعث شده تا روز به روز بر تعداد تخصصها افزوده شود. در این بین فوق تخصصانی تربیت می‌شوند که همه چیز را در مورد جزء کوچکی از بدن می‌دانند و در مقابل، پزشکان عمومی تربیت می‌شوند که اگر خیلی اهل مطالعه باشند، هیچ‌چیز را در مورد همه چیز خواهند دانست لذا اگر بیماری به‌طور همزمان مبتلا به مشکل ادراری و افسردگی باشد متخصص کلیه و مجاری ادرار بیشتر به مشکل ادراری و متخصص روانپزشک بیشتر به افسردگی او اهمیت می‌دهد درحالی‌که امکان دارد این دو بیماری مرتبط به هم باشد و با گرفتن دو درمان متفاوت مشکلات دیگری نیز برای بیمار به ارمغان بیاورد و همچنین این تخصص‌گرایی آن‌قدر تخصصی‌تر شود که به ژن و دستگاههای ژنتیکی برسد.
4- غفلت از درمانهای روحی که زایده دیدگاه مادی‌گرایانه یا تک‌سونگری نسبت به انسان می‌باشد درحالی‌که انسان دارای بعد روحانی نیز می‌باشد که بعد جسمانی و روحانی
ص: 12
آن از همدیگر متاثر می‌شوند لذا در درمان بیماری نباید فقط به بعد جسمانی فرد توجه نمود در این خصوص دکتر فرانکل بنیانگذار مکتب معنادرمانی می‌گوید: (پزشک نباید برای رفع نا امیدی فردی که با مشکلات روحی دست‌وپنجه نرم می‌کند از داروهای آرام‌بخش استفاده کند. بهتر است با ابزار روان‌درمانی، براساس تعابیر و اصلاحات اسلامی، بکوشد برای بیمار تکیه‌گاهی روحانی ایجاد کند.)
5- کنترل یا سرکوب علایم بیماری به جای درمان علت آن، طب کلاسیک با دیدگاه جزءنگر خود، بیماری را صرفا مجموعه‌ای از علایم و نشانه‌ها می‌داند و چون به ذهن و روان که احاطه کامل بر جسم دارد توجه لازم را ندارد، ریشه بیماری را بر جسم فرد دانسته و تلاش خود را صرف کنترل علایم درگیرکننده آن می‌کند که این یک نوع علامت درمانی است نه علت درمانی که از نظر اخلاقی کار خیلی غلطی است مانند تجویز داروهای آرام‌بخش و ضد افسردگی، کورتیکوتراپی یعنی درمان با داروهای کورتونی و یا سرکوب سیستم ایمنی بدن به جای درمان واقعی.
6- جراحی‌های غیر ضروری و سودجویانه و هزاران مثال دیگر که از این نوع جراحیها برداشتن کیست و برداشتن رحم (هیسترکتومی) می‌باشد که در این خصوص ایوان ایلیچ می‌گوید: (درباره‌ی مسئله رحم‌برداری، یک پزشک آمریکایی به نام
Z James C. Doyle z
گزارشی انتشار داده و آشکار کرده است که در عرض یک سال، در 35 بیمارستان خصوصی لوس آنجلس 6284 رحم از شکم زنان برداشته شده است طبق گزارش خود جراحان 819 بیمار بدون کوچکترین عارضه‌ای در رحم تحت عمل جراحی قرار گرفته و رحم سالم خود را از دست داده‌اند. قریب نصف زنان عمل شده (2/ 48 خ) فقط کمردرد داشته و در 6/ 5 خ موارد اصلا دردی وجود نداشته است پس از عمل جراحی آشکار شده است که 30 خ زنان جوان احساس عاطفی خود را از دست داده‌اند. بررسی‌هایی که پس از عمل جراحی انجام گرفته نشان داده است در مورد 2494 نفر (40 خ) اصلا ضرورتی به عمل نبوده است. خلاصه هر چه به دستشان برسد از بدن جدا می‌کنند)
ص: 13
پیشنهادها: ما استفاده از ابزار تشخیصی امروز را در حد معقول انکار نمی‌کنیم و تداوم بر اعمال جراحی را به‌عنوان آخرین راه درمان در موردی که ضرورت داشته باشد می‌پذیریم اما بایستی با حرکتی نوین در جهت طب اسلامی بر مبنای قرآن کریم و کلام معصومین قدم برداشته و تمام قوانین پزشکی و غیر پزشکی خودمان را بر مبنای موازین اسلامی طراحی کرده و اصل انسانها را فراموش نکنیم تا به فرعیات او برسیم لذا مسئولان ترویج آموزش پزشکی بایستی چندین واحد درسی به نام اخلاق در پزشکی که شامل فلسفه خلقت انسان و فلسفه ابعاد وجودی انسان، کرامت و فضیلت‌های ذاتی و عرضی او و آشنایی با احکام فقهی و تقویت بعد معنوی پزشکان و ... بگنجانند و پزشکان ما را قبل از اینکه به حرفه پزشکی مشغول شوند با اخلاق اسلامی و نبوی آشنا نماید تا راه را از چاه تشخیص داده و به خود و هم‌نوعان خود لطمه نزنند و این خود بهترین راه وحدت حوزه و دانشگاه است.

منابع:

قرآن کریم، کتاب اخلاق در پزشکی دکتر منصور اشرفی، گنجینه تندرستی دکتر رضا منتظر، مقالات برگزیده اولین همایش ملی مدیریت طب اسلامی، تجربیات شخصی خودم
ص: 14

تحلیلی مبتنی بر معارف دینی بر اصول اخلاقی تصمیم‌گیری‌های بالینی‌

اشاره

فاطمه رافت «1»، سیده مرضیه راهبی «2»

چکیده‌

مقدمه:

فلسفه اخلاق پزشکی قسمت اساسی از «اخلاق پزشکی» است که کوشش می‌کند در سایر تحلیل‌های فلسفی، درست و نادرست را در حیطه عمل در موضوعات مختلف درمانی و بهداشتی شرح دهد. این بخش از مباحث اخلاق پزشکی از آنجائی‌که در تصمیم‌گیری‌های بالینی بسیار تاثیرگذار است، حائز اهمیت می‌باشد.

روش بررسی:

این مقاله با مرور کتب و مقالات معتبر تنظیم گردیده است.

نتایج:

اشاره

نظریات مطرح در فلسفه اخلاق پزشکی را می‌توان به سه حوزه کلی تقسیم نمود:
فرااخلاق,(Metaethics) اخلاق اصولی یا دستوری(Normative ethics) و اخلاق کاربردی(Applied ethics)
فرااخلاق در حقیقت آنچه را که مبانی اخلاقی از آن نتیجه می‌شوند، مورد بررسی و بحث قرار داده و معانی آنها را مشخص می‌سازد. به عبارت دیگر فرااخلاق مطالعه منشاء و محتوی مفاهیم اخلاقی می‌باشد اخلاق اصولی یا دستوری، تعیین استانداردها، اصول و قواعد اخلاقی و مشخص نمودن رفتار درست و غلط را برعهده دارد.
اخلاق کاربردی موضوعات مورد بحث و مباحث مورد اختلاف (مانند سقط، اتانازی و ...) را بررسی می‌نماید و سعی در آنان دارد.
اخلاق مبتنی بر اصول(principle - based ethics) بعنوان وسیله‌ای برای راهنمایی تصمیم‌گیری‌های عملی مورد استفاده قرار می‌گیرد و به کادر حرف پزشکی در تصمیم گیری در مباحث اخلاقی مطرح کمک می‌نمایند.
______________________________
(1). عضو هیئت علمی (گروه آموزش مامایی). Email: rafat Email I yahoo. com
(2). عضو هیئت علمی (گروه آموزش مامایی).
ص: 15
این اصول عبارتند از:

اصل استقلال‌Autonomy :

حق آزادی یا استقلال یک فرد. حق یک فرد برای اینکه روش درمانی (مراقبتی) را انتخاب نماید که مبتنی بر ارزش‌های فرد، بدون محدودیت خارجی و یا القاء و اجبار توسط دیگران است. انتخاب و دریافت مراقبت بهداشتی و درمانی یا رد آن، باید هماهنگ با ارزش‌های بیمار باشد و بطور آزادانه برگزیده شود (رضایت آگاهانه) و جهت اعمال آزادی عمل، فرد باید قادر به تفکر و بررسی موثر بوده، نه به زور وادار به یک نحوه عمل خاص گردد و نه قیدوبند خارجی وی را در انتخاب محدود نماید. داشتن توانایی تفکر در بررسی موثر، مستلزم سطحی از درک عقلانی و قابلیت اعمال آن درک می‌باشد.
باید به خاطر داشت استقلال به‌معنای در نظر گرفتن خواسته‌های بیمار برخلاف قضاوت خوب پزشکی نیست. به عبارت دیگر بیمار این حق را دارد که درمان توصیه‌شده را نپذیرد اما دارای این حق نیست که هر درمانی را که مایل است بگیرد.

اصل سودمندی‌Beneficence :

این اصل دستور می‌دهد، خوب عمل کن یا بین منافع و مضرات عمل تعادل برقرار کن و طیف وسیعی را شامل می‌شود که در نهایت راحتی و آسایش مددجو را تامین می‌کند.

اصل زیان نرساندن‌Non - maleficience :

این دو اصل مبنای مراقبت پزشکی و یا همان اصل «انجام کار نیک و عدم رساندن زیان» سوگندنامه بقراط می‌باشد. در کارهای بالینی گاها ممکن است درجات متغیری از آسیب و زیان به منظور رسیدن به یک هدف مطلوب به مددجو تحمیل شود. مانند اعمال جراحی (یا بالینی متعدد) که فواید بالقوه آنها بر خطرات و عواقب منفی احتمالی آنها برتری دارد. اجراء شدید اصل زیان نرساندن ممکن است. پرسنل را از انجام اعمال و درمان‌هایی که شاید بیشترین نفع بیمار در آن باشد، بازدارد.

اصل رازداری‌Confidentiality :

بیماری که با یک فرد حرفه‌ای در گروه پزشکی ارتباط پیدا می‌کند دارای این حق است که مطمئن شود اطلاعات مبادله شده در طی این تعامل،
ص: 16
خصوصی می‌باشند. حق خصوصی بودن، جهت ارتباط بر مبنای اعتماد بیمار و پزشک ضروری است و مانع می‌شود تا پزشک اطلاعات مربوط به بیمار را فاش نماید.
در گذشته بحث ضرورت حفظ اسرار بطور مطلق و تحت هر شرایطی بود و ان شاء آن را در هیچ موردی قابل قبول نمی‌دانستند اما امروزه آنجا که پای مصالح جامعه در میان است می‌توان با رعایت موازین اخلاقی و خودداری از ذکر موارد غیر ضروری یا اعلام علنی آن، تنها در حدود لزوم با افراد و مراجع ذی صلاح افشاء نمود.

طبق ماده 648 قانون مجازات اسلامی:

در اعتقادات اسلامی نیز رازداری به معنی امانتداری است و راز بیمار به‌منزله امانتی است که نزد شخص امین سپرده شده است. در قانون مجازات اسلامی و منشور حقوق بیمار نیز التزام به این وظیفه اخلاقی تاکید شده است.

اصل ارتباط و همراه با اعتمادFiduciary :

ارتباط بین صاحبان حرفه پزشکی و مردم عهدی است بر مبنای اعتماد و اطمینان بین دو طرف. هم مددجو و هم پرسنل مراقبت‌کننده در این ارتباط دارای حقوق و مسئولیت‌هایی هستند. رازداری و رضایت آگاهانه دو تظاهر از این ارتباط بر مبنای اعتماد می‌باشد.

اصل راستگویی و وفای به عهدVeracity fidelity :

این اصل به رعایت بی‌طرفی در انتخاب و درمان بیماران می‌پردازد. برطبق این اصل می‌بایست با تمام مددجویان بدون تبعیض، جدا از نژاد، مذهب، رنگ پوست، وضعیت اقتصادی و ... رفتار یکسانی داشت و وقت مساوی برای همه صرف کرد.

اصل رضایت آگاهانه‌Informed consent :

این اصل عبارت است از پذیرش بیمار در مورد مداخله پزشکی پس از توضیح کافی راجع به ماهیت مشکل، خطرات، فواید روش‌های درمانی جایگزین. رضایت آگاهانه از مفهوم «استقلال» منشاء می‌گیرد. انتخاب و دریافت مراقبت (و درمان) یا رد آن باید به‌طور آزاد برگزیده شود. «رضایت آگاهانه فرایندی است که شامل تبادل اطلاعات در جهت رسیدن به درک متقابل و تصمیم‌گیری آگاهانه می‌باشد.»
ص: 17
اصول فوق در کل اصول قابل قبول و نوعا در شرایط متفاوت می‌توانند کمک کنند، تصمیمات پزشکی باشند ولی در شرایط مشکل با اتکاء تنها بر این اصول نمی‌توانیم راهکاری در مباحث اخلاق پزشکی بیابیم.
بطور مثال در ارتباط با اتونومی یا خودمختاری آنچه در اسلام مورد قبول است نه خودمختاری و نه خودمحوری و نه آزادی فردی بی‌قیدوشرط بلکه «اختیار فردی» است آن هم با پیش‌شرطها و شرایط خاص خود. اسلام شاخص اختیار انسان را بسیار مورد تاکید قرار داده است.
از دیدگاه قرآن انسان مسئول است چون مختار است و تحت تعلیم معلمان الهی قرار می‌گیرد، چون مختار است.
یکی دیگر از نکات تعارض دیدگاه‌های فلسفی مختلف «وسعت حقوق فرد» است. در اسلام خداوند انسان را دارای بالاترین شان و دارای وسیع‌ترین حوزه حقوقی آفریده است. در برخی از دیدگاه‌های فلسفی به علت عدم توجه به شان واقعی انسان، شئونات کوتاه‌مدت او ملاک عمل قرار می‌گیرند و شئونات درازمدت او فدا می‌گردند. بر این اساس است که بعنوان مثال در برخی جوامع اتانازی جایز است ولی در فرهنگ اسلامی که تمام موجودیت انسان را جسم او نمی‌دانند، انسان (که دارای روح الهی است و جسم نزد او امانت است) به صرف خودمختاری مجاز به صدمه زدن به خود نمی‌باشد. یکی از مهمترین پیش‌شرط های اختیار فرد در اسلام «معرفت» است. «رضایت آگاهانه» که لازمه اصلی برای حفظ اتونومی شمرده می‌شود جز با معرفت و شناخت واقعی انسان و غایت او بی‌معنی خواهد بود.
مساله دیگر «حوزه اختیار فرد» است. اختیار هر فرد محدود به فضای حقوق خود اوست و لذا تعارض یا تقابل با حقوق جامعه و اطرافیان قابل قبول نیست. مثال بارز این مساله «سقط جنین» می‌باشد که اسلام به هیچ وجه سقط جنین را (بجز در شرایط خاص) به صرف
ص: 18
اختیار مادر جایز نمی‌داند نتیجه اینکه هر انسانی نسبت به میزان آزادی از جبرها و نسبت به معرفت خود در مرتبه‌ای از اختیار قرار دارد.
در ارتباط با اصل نفع و عدم ضرر اگر نفع را صرفا مادی و دنیوی بدانیم تصمیم‌گیری‌های ما با سایر دیدگاه‌ها متفاوت خواهد شد. بر مبنای مکتب اسلام، در پی ریزی سعادت انسان باید زندگی دنیوی و اخروی او را در نظر گرفت. هدف غایی و حقیقی انسان از دیدگاه قرآن تشبیه به صفات خداوند و تخلق به اخلاق و صفات الهی است. این نکته‌ای است که نفع از دیدگاه اسلام را با برخی جوامع غربی متمایز می‌سازد. از سوی دیگر نفع و ضرر اموری نسبی هستند و این امری است که در برخی موارد تصمیم‌گیری بی‌اساس آنها را با مشکل روبرو می‌سازد. اینجاست که برای شناسایی دقیق وضعیت اخلاقی افعال، محتاج وحی هستیم.
در مقوله عدالت نیز از دیدگاه اسلام، عدالت گسترده‌ترین مفهوم ارزشی در جامعه است که یک الزام عام و همگانی دارد. درحالی‌که برخی کمالات انسانی الزام قطعی برای افراد ایجاد نمی‌نماید. اساسا عمومیت و فراگیری در مفهوم عدل نهفته است و عدلی که اختصاصی باشد، عدالت نخواهد بود شرط تحقق در عدالت فردی، در نظر گرفتن همه اجزا و مصالح متشکله است.
در عدالت اجتماعی، فراگیری همه افراد و فراگیری همه مصالح ضرورت دارد و به نوعی عدالت اجتماعی، تعمیم عدالت فردی است. الذام عام و نگرش فراگیر به همه جامعه و همه مصالح، این است که فرد از تنگناهای فردی و سلیقه‌ای خویش خارج شود. چنین فردی باید اولا معرفتی جامع نسبت به همه مصالح داشته باشد، ثانیا به‌واسطه وسعت وجودی، نسبت عام با همه این مصالح و افراد داشته باشد. لذا معیارهای عدالت و مجری آن مطرح می‌شوند که در مکاتب مختلف متفاوت هستند در هر حال ما برای کنترل اخلاقی ناگزیر به طرح اصول و چارچوب‌های راهنمایی هستیم و ایجاد نظام اخلاقی مدون در این حیطه یک ضرورت است.
ص: 19

نتیجه‌گیری:

فرهنگ اسلامی با اصول اخلاقی مطرح در اخلاق پزشکی سازگاری دارد، اما از اصول اخلاقی جامعی برخوردار است که این اصول در آن بسته باید تفسیر گردند.
اسلام در هریک از موضوعات نظرات جامع و گاه متفاوت با فرهنگ‌های دیگر دارد. لذا تعیین راهکارهای عمده‌ای که بتوانند پزشکان ما را در تصمیم‌گیری‌های مشکل کمک کنند ضرورت ویژه‌ای می‌یابد. این راهکارها عبارتند از:
1- اعتقادات و ارزش‌های دینی فرد
2- قوانین عمومی (فقهی، مدنی و ...)
3- راهنماها و قوانین حرفه‌ای
4- مبانی فلسفی و چارچوب‌های اخلاقی
با توجه به فرهنگ اسلامی و تفاوت‌های فلسفه و اخلاق اسلامی با فلسفه و اخلاق در غرب تعامل پزشکان با فقها، حکما، فلاسفه، اخلاقیون و اندیشمندان علوم مرتبط در این حوزه برای پایه‌گذاری اصولی یک نظام اخلاقی پزشکی اسلامی مدون و مشترک برای تصمیم گیری‌های پزشکی ضروری، تاثیرگذار و ارزشمند می‌باشد.

منابع‌

1- اسلامی، محمد تقی و همکاران. اخلاق کاربردی- چالش‌ها و کاوش‌های نوین در اخلاق عملی. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی- قم- 1386
2- جاناتان، برگ. بیماری‌های زنان نواک 2000. مترجمان بیگوند، فرهنگ و دیگران. نسل فردا. تهران 1382.
3- دنفورث، دیوید. مامایی و بیماری‌های زنان دنفورث 1999. مترجمان یزدی‌نژاد، علی و همکاران. کتاب میر. تهران. 1382.
4- ریچلز؛ جیمز. فلسفه اخلاق. ترجمه آرش اخگری- حکمت- تهران. 1387
5- کنث جی، رایان و دیگران. اصول بیماری‌های زنان کیستنر. مترجمان قاضی جهانی، بهرام و دیگران. اندیشه روشن. تهران. 1379.
6- لاریجانی، باقر. پزشک و ملاحظات اخلاقی. جلد اول: مروری بر مبانی اخلاق پزشکی- برای فردا. تهران. 1383
ص: 20
7- لاریجانی، باقر. پزشک و ملاحظات اخلاقی. جلد دوم: موارد کاربردی. برای فردا. تهران.
1383
8- محمد رضایی، محمد. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. 1379
9- مصباح یزدی، محمد تقی. فلسفه اخلاق. امیرکبیر. تهران. 1380
10- مطهری، مرتضی. فلسفه اخلاق. صدرا. تهران. 1368
11- ویلیامز، برنارد. فلسفه اخلاق. دفتر نشر معارف. قم. 1383
12- هکر، نویل. اصول بیماری‌های زنان و زایمان هکر- مور. مترجمان نیرومنش، شیرین و دیگران، موسسه فرهنگی انتشاراتی سیمیا. تهران 1378.
ص: 21

حفظ قلمرو انسانی در مراقبت‌های پرستاری‌

اشاره

محمد فتحی «1»، گلرخ مریدی «2»، مختار یعقوبی «3»

چکیده‌

یکی از نیازهای انسان، نیاز به قلمرو است که از طریق آن فرد یا حیوان ناحیه‌ای از زمین، آب، هوا و ... را به‌عنوان مایملک انحصاری خود دانسته و از آن دفاع و سعی می‌کند با تعیین محدوده آن احساس امنیت و آرامش داشته باشد و مانند سایر نیازهای دیگر به رفتار انسان شکل می‌دهد. و برآورد شدن نیازهای مرتبط با محدوده قلمرو مانند خلوت، امنیت، استقلال و هویت موجب ثبات سیستم انسانی می‌شود و برای تداوم سلامت جسمی و روانی بایستی برآورد شود.
بیماران از جمله افراد جامعه هستند که قلمرو انسانی و فضای شخصی در آنها به دلیل ماهیت و کیفیت بیماری و لزوم بستری شدن در محیطی ناآشنا به نام بیمارستان اهمیت خاصی پیدا می‌کند. بستری شدن احتمال تهاجم به قلمرو شخصی (که گاه تجاوز به این محدوده اجتناب‌ناپذیر است) را افزایش می‌دهد و ایمنی و استقلال او را کاهش داده و بیمار را به درجاتی دچار نگرانی و اضطراب می‌نماید و این عدم رعایت ممکن است به صورت لمس، عینی، محاوره‌ای و ... باشد.
استفاده از چارچوب نظری با تکیه بر فرهنگ که مذهب جزء و اساس آن است برای هر جامعه نیاز به تحقیق و تتبع دارد. اگر چه پرستار باید دارای نگرش کلی نسبت به انسان و محیط بوده و همواره ذهنی پرسشگر داشته باشد، اما کل‌نگری، یک دیدگاه فلسفی است که در آن تمام خصوصیات انسان و محیط وابسته به هم و تفکیک‌ناپذیر است. بنابراین درک
______________________________
(1). مربی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان. Email: fathi sanan I yahoo. com
(2). مربی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان.
(3). مربی و کارشناس ارشد پرستاری دانشگاه علوم پزشکی کردستان.
ص: 22
نیازهای انسانی از جمله محدوده قلمرو در مراقبت‌های پرستاری و پژوهش‌های پرستاری قابل اهمیت است و به وسیله تحقیقات در زمینه‌های مختلف پرستاری با توجه به دیدگاههای فلسفی و اعتقادی غنی اسلام می‌توان مراقبت‌های پرستاری را با توجه به ارزشهای مددجو در جامعه اسلامی به کار برده و در اصل مقاله عوامل مخدوش‌کننده محدوده قلمرو بیمار و همچنین تدابیر پرستاری در مورد حفظ محدوده قلمرو انسانی با تأکید بر آموزه‌های دینی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

واژه‌های کلیدی:

قلمرو- انسان- مراقبت‌های پرستاری‌

مقدمه:

اگر فلسفه اصلی خلقت انسانها و رسالت اصلی پیامبر (ص) را تحقق ارزشهای معنوی و تعمیم مکارم اخلاقی بدانیم که فرمود: «انی بعثت لا تمم مکارم الاخلاق» عنایت ویژه به جهان‌بینی توحیدی و التزام عمیق به باورها و ارزشهای والای اسلامی، از اهمیت و اولویت منحصربه‌فردی در این راستا برخوردار می‌گردد (1).
از جمله واجبات الهی حفظ حرمت و ارزش انسان است و رعایت شخصیت انسانی بیمار از حیث باورها، فرهنگ و اعتقادات و ضوابط اخلاقی عامل بسیار مهم و اساسی در بهبود بیمار است (2) یکی از آدابی که اسلام به رعایت آن اهتمام ورزیده رعایت قلمرو شخصی، اجازه خواستن برای داخل شدن به منزل، محل کار و اقامت دیگران و سلام کردن بر اهالی آن است و با در نظر گرفتن نکات حرفه‌ای و علمی و اعتبار قائل شدن برای همنوعان که مورد مراقبت می‌باشند رعایت محدوده قلمرو آنها مورد توجه قرار می‌گیرد. و اسلام عزیز از چهارده قرن پیش این آداب را به پیروانش آموخته و چه زیبا و نیکو که می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید به خانه‌هایی که متعلق به شما نیست، داخل نشوید تا اذن بگیرید و بر اهل آنها سلام کنید و این برای شما بهتر است تا پند بپذیرید (3).
از طرفی افراد انسانی در هر بخشی از طیف سلامتی قرار داشته باشند، دارای حقوقی می‌باشند که با رعایت آن از طرف دیگران به‌ویژه مراقبین بهداشتی درمانی احساس رضایت و
ص: 23
امنیت خواهند نمود (4) حقوق یک بیمار عبارتست از تکالیفی که یک مرکز درمانی در قبال بیمار به عهده دارد. به بیان دیگر، حقوق بیمار رعایت نیازهای جسمی، روانی، معنوی و اجتماعی مشروع و معقول است که به صورت استانداردها، قوانین و مقررات درمانی تبلور یافته و تیم درمان مسئول و مؤظف به اجراء و رعایت آن می‌باشد (5).

قلمرو و قلمروگرایی:

اشاره

قلمرو قسمتی از زمین، آب‌وهواست که گروهی از موجودات آن را از آن خودشان می‌دانند و در آن تصرف می‌کنند. قلمروگرایی رفتاری است که به‌واسطه آن موجود مدعی محیطی می‌شود که خود را مالک آن داند و در قبال تجاوز دیگران از آن دفاع می‌کند در مورد انسان از سال 1920 به این مفهوم توجه شده است. قبل از این تاریخ قلمرو گرایی در مورد حیوانات مطرح بوده است، امروزه انسان دارای محدوده قلمرو و طبع قلمرو طلبی است. عده‌ای قلمروطلبی را در انسان ذاتی و بعضی اکتسابی و برخی هر دو وجه را مطرح می‌کنند. نیاز به قلمروطلبی شدیدا در رفتار انسان اثر می‌گذارد. این نیاز به درجات مختلف احتیاج به داشتن خلوت، تنهایی، امنیت و ایمنی را در فرد برآورد کند (6).
هایتر (2008) می‌نویسد که قلمروطلبی در پی بدست آوردن چهار مفهوم امنیت، خلوت، استقلال و هویت می‌باشد و برای ایمن و سالم بودن فرد ضروری است (7).

انواع محدوده قلمرو انسانی:

محدوده منطقه‌ای از فضا یا شی‌ء است که به یک فرد یا گروه تعلق دارد. انسان در دوران جنینی احساس می‌کند کل محیط رحم مادر متعلق به اوست و احساس امنیت دارد و در زمان تولد حس می‌کند جهان جزء قلمرو اوست و با توجه به عدم تسلط او بر همه چیز تدریجا از محدوده بدن خود آگاه شده لذا سعی دارد با تعیین قلمرو خود احساس امنیت و آرامش داشته باشد که یکی از نیازهای روانی هر فرد است. (8) با در نظر گرفتن فرد به‌عنوان مرکز می‌توان چندین محدوده را مشخص کرد:
1) محدوده روانی: تجارب فرد از خویش، شناخت نگرشها، عقاید، ارزشها و موقعیت‌های اجتماعی است.
ص: 24
2) محدوده فیزیکی (جسمی): فضایی است که بلافاصله بعد از پوست در خارج از بدن او قرار گرفته و با خود فرد در حال حرکت است و مرز قابل رؤیتی ندارد و فضای شخصی نیز نامیده می‌شود. این فضا از نظر شکل و ابعاد بسیار متغیر است و در کناره‌های بدن کمتر و در قسمت جلوی بدن و پشت سر بیشتر است. چنانکه اگر در اتوبوس پهلو به پهلو با کسی قرار بگیرید ناراحت نمی‌شوید اما در پشت سر و جلو سعی می‌کنید از او فاصله بگیرید. (9)
3) محدوده عمومی: محدوده‌ای است که ورود به آن برای افراد مختلف آزاد است ولی باید شرایط آن را آماده کند مانند مساجد، پارکها، کتابخانه‌ها و غیره
4) محدوده خانگی (خصوصی): محدوده‌ای است که ورودش فقط برای افراد خاص آزاد است و ممکن است دارای ابعاد مختلف باشد مانند خانه، قبیله و کشور
فضای شخصی (محیطی) همچون یک تامپون عمل کرده و محیط مرکزی را از تهاجم محافظت می‌کند. نواحی مرکزی محدوده و برای فرد اهمیت خاص دارد و مایل است آن را حفظ کند. در حیوانات زمانی که قلمرو و به خصوص ناحیه مرکزی مورد تهاجم قرار گیرد حیوان برای دفاع از آن انرژی بیشتری مصرف کرده که البته مشابه این امر در انسان نیز دیده می‌شود.
فضای شخصی از نظر فاصله به چهار دسته تقسیم می‌شود:
1- فاصله صمیمی: فاصله بین دو نفر است که معمولا حدود 5/ 7- 45 سانتیمتر است.
2- فاصله شخصی: حدود 5/ 0- 2/ متر است.
3- فاصله اجتماعی: حدود 2/ 1 تا 6/ 3 متر است.
4- فاصله همگانی: بیش از 7/ 3 متر است. (6)

عکس‌العمل افراد برای حفظ قلمرو

عوامل مختلفی مانند سن، جنس، فرهنگ و وضعیت سلامت در تعیین دیدگاه یک فرد نسبت به فرد دیگر در تعیین محدوده قلمرو مؤثر هستند (7) و بیماران به دلیل بیماری و بستری شدن به‌طور مکرر از طریق کادر درمان در معرض تهاجم به قلمرو انسانی و فضای شخصی
ص: 25
قرار می‌گیرند. هویت، استقلال و امنیت آنها در خطر می‌افتد و مستعد اضطراب می‌گردند و موجب اختلال و بی‌نظمی در تعادل روانی می‌شود (10) و افراد برای حفظ محدوده قلمرو که استرس ناشی از تهاجم را کاهش می‌دهد عکس‌العمل نشان می‌دهند از جمله:
الف) دفاع از قلمرو: این رفتار ممکن است در مقابل یک تهاجم یا در اثر یک تهدید احتمالی بروز کند تا از تهاجم به محدوده قلمرو پیشگیری شود، مثل یک رفتار سمبلیک نوشتن اسم روی در منزل، استفاده از علامت پارکینگ خصوصی، یا کشیدن حصار در اطراف دیوارهای منزل و نشانه‌های چهره، مثل خیره نگاه‌کردن که حاکی از مالکیت فردی است.
ب) اجازه ورود به قلمرو: در این رفتار، فرد امکان ورود به قلمرو را با فراهم کردن شرایطی ایجاد می‌کند. مثل اینکه قبل از ورود در می‌زنید یا با کارت شناسایی وارد کتابخانه می‌شوید.
ج) کناره‌گیری و انزواطلبی: در این رفتار، فرد برای حفظ محدوده قلمرو از تماس فیزیکی اجتناب می‌کند یا محلی را برای حفظ امنیت و استقلال داخلی به خود اختصاص می‌دهد. گاهی افراد برای حفظ محدوده خانگی از دیگران کناره‌گیری می‌کنند. کناره‌گیری ممکن است جسمی یا روحی باشد. کناره‌گیری جسمی، مثل حفاظت از خود در برابر صداهای ناهنجار یا حرکات ناموزون، کناره‌گیری روحی در مورد افرادی است که از حضور در جمع احساس آرامش نمی‌کنند.
د) توسعه قلمرو: یک محدوده، زمانی نیاز به گسترش پیدا می‌کند که در آن احتیاج به حفاظت «خودمختاری» بیشتر احساس می‌شود و شامل افزایش فضای فیزیکی مثل زمان جنگ و بمباران افراد برخی از شهرها، در مناطق حومه خانه می‌خرند یا داشتن فرزند بیشتر برای دوران سالمندی و موقعیت اجتماعی می‌شود.
ه) تعامل مسالمت‌آمیز: وقتی ورود به محدوده قلمرو با رعایت مقررات یا با توجه به طرح قبلی باشد، حالت تدافعی کمتر می‌گردد. مثل مراجعه به کتابخانه در ساعت مقرر.

اهمیت قلمرو در پرستاری:

پزشکان و پیراپزشکان باید با اطلاع از جو فرهنگی جامعه خود و نیز با آشنایی با دین و فرهنگ و اعتقادات مردم جامعه خود، آداب ورود به قلمرو افراد را
ص: 26
بشناسند و دریابند که در بسیاری از موارد در ورود به این قلمرو محرم نیستند و باید امر معاینه و درمان را به همکار دیگری که همجنس بیمار است واگذار نماید (11) سالمی (1385) می‌نویسد بیماران نیاز دارند که در موقع معاینه و طول بستری در بیمارستان قلمروشان حفظ شود. بیماری که در تمام طول زندگی خود به اصولی معتقد بوده و آنها را به کار برده حالا با موقعیتی روبرو است که برایش نامطلوب و تنش‌زاست (12)
موقعی که بیمار هوشیار نیست قادر به حفظ شخصی نمی‌باشد و همین عامل رفتار تهاجمی را بر علیه او افزایش می‌دهد. این وضع در مورد بیمار بی‌هوش و عقب‌مانده‌ی ذهنی نیز دیده می‌شود. البته عقاید، ارزشها و هنجارهای حاکم بر جامعه بر عکس‌العمل افراد نسبت به تهاجم به محدوده قلمرو اثر می‌گذارد (12). پرستار باید به صورت مکرر نیازهای محدوده قلمرو را با سوال کردن از بیمار، مشاهده نمودن محیط و فضای پیرامون وی بررسی نماید.
و در صورت نیاز به بستری شدن لازم است نه تنها به محدوده قلمرو وی تهاجم نکند بلکه در حفظ آن به بیمار کمک کند و در این صورت نیازهای ایشان تأمین و ارتقاء سلامت فراهم می‌شود (7) دادخواه (1383) و همکاران می‌نویسند، پزشکان و پیراپزشکان با استفاده از اندوخته‌های علمی و تجربی خود سعی در رفع نیازهای بیماران نموده و با تمام توان خود تلاش می‌نمایند سلامت را به بیمار برگردانند و برای نیل به آن ضمن توجه کافی به سلامت بیماران به نیاز معنوی و دینی او هم توجه کرده و با احترام به احساسات و اعتقادات و ارزشهای آنان حتی‌الامکان محیطی را فراهم کنند که بیمار بتواند فرائض مذهبی خود را انجام دهد و توجه داشته باشد که انجام احکام شرعی راهگشای سلامت و آسایش روحی، اجتماعی و درنتیجه بهبود وضع جسمی بیماران بوده و بی‌توجهی به آن احساس عدم امنیت را به دنبال خواهد داشت (13). بیماران به دلیل بیماری و بستری شدن به کرات از طریق کادر درمان در معرض تهاجم به قلمرو انسانی و فضای شخصی قرار می‌گیرند.
هویت، استقلال و امنیت آنها در خطر می‌افتد و مستعد اضطراب می‌گردند و البته گاه تجاوز به این محدوده اجتناب‌ناپذیر است. اما گاهی این اعمال به اندازه‌ای عادی شده که پرسنل
ص: 27
درمانی آن را یک تهاجم یا تجاوز به حریم و محدوده قلمرو بیمار محسوب نمی‌کنند. مثلا بیمار را با شماره تخت صدا می‌زنند، خودشان را معرفی نمی‌کنند، در را نمی‌بندند، پاراوان نمی‌کشند، وسایل مددجو را بدون اجازه جابجا می‌کنند و اسرار بیمار را پیش دیگران بازگو می‌کنند.
در پژوهشی تحت عنوان بررسی میزان احترام به محدوده قلمرو و حقوق بیماران در بیمارستانهای شهر سبزوار انجام شده 5/ 57 درصد از بیماران بیان داشتند که حقوق و قلمرو آنان اغلب اوقات از سوی کارکنان درمانی مورد توجه قرار گرفته است. 5/ 34 درصد از بیماران از لحاظ توجه و احترام به قلمرو روحی روانی و 5/ 42 درصد از لحاظ توجه و احترام به قلمرو جسمی و فیزیکی خود در اغلب اوقات ابراز رضایت کرده‌اند. (14)
چند سوال مهم
1- آیا ما پرستاران مددجویان را به‌عنوان یک هم‌نوع و یک انسان نیازمند که اگر خود دانش، و توان انجام آن را داشت به ما نیازمند نبود درک می‌کنیم؟
2- آیا بیمار را به حقوق خود آشنا می‌سازیم؟
3- آیا حقوق بیمار به‌طور کامل رعایت می‌شود؟
4- در انجام مراقبت‌های مختلف به‌ویژه پروسیجرهای تهاجمی ایمنی بیمار و محدوده قلمرو وی را رعایت می‌کنیم؟
5- آنچه که پرستاران را از سایر رشته‌ها حتی حرفه‌های بهداشتی جدا می‌کند تاکید آن بر روی کل «تمامی» ابعاد وجودی انسان است و توجه آن فقط بر روی بیمار یا اختلالات بدنی نمی‌باشد؟

تدابیر پرستاری در مورد حفظ محدوده قلمرو:

* متعلقات بیمار را بشناسد و به او حق دهید از حقوقی که دارد استفاده کند.
* تصمیمات در مورد فضاهای شخصی فرد را به عهده خودش بگذارد.
* به‌عنوان فرد به او احترام بگذارید و کلیه کارهای پرستاری را برایش توضیح دهید.
ص: 28
* مددجو را به مدت طولانی به هیچ وجه بدون پوشش نگه ندارید.
* حالت خلوت مددجو را حفظ کنید.
* افرادی را که به محدوده قلمرو حساس هستند در حین مراقبتها در نظر داشته باشید.
* به محدوده بیمار و متعلقاتش احترام بگذارید و از بیمار برای انجام کارها اجازه بگیرد.
* کارهایی که مستلزم تماس نزدیک یا بدنی با بیمار است خیلی سریع به پایان برسد.
* در کلیه اقدامات به عکس‌العمل مددجو توجه کنید و کارها را براساس فرهنگ حاکم بر جامعه انجام دهید.
باید به یاد داشته باشیم که ما با انسان و ابعاد مختلف وجودی «جسم، روان، اجتماع و معنویت» ایشان سروکار داریم باید از هرآنچه احساسات و درکهای غیر مؤثر و غیر ضروری را تقویت می‌کند خودداری و پیشگیری کنیم و آنچه لازمه رشد و ترقی و تسریع در بهبودی و ارتقاء سلامت و زندگی می‌باشد را افزایش دهیم، لازمه و پیش‌نیاز این موارد ایمنی و آسایش مددجو است که با روابط مبتنی بر اعتماد و اعتبار حاصل می‌شود و حضرت علی (ع) در رابطه با ایمنی، رعایت حقوق، و تعامل دیگران چه زیبا و بامفهوم می‌فرمایند؛ برای اینکه مردم ایمن باشند، باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندی زبانت را در اختیار خود گیر و با پرهیز از شتابزدگی و فروبردن خشم خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفست در دست تو باشد. (15) به جان زنده‌دلان سعدیا که ملک وجود نیرزد آنکه دلی را از خود بیازاری
ص: 29

منابع‌

1- غفوری علی. مجموعه مقالات اولین کنگره سراسری انطباق امور پزشکی با موازین شرع مقدس، جلد اول، تهران. انتشارات تیمورزاده، 1377 ص 17- 14
2- مظفری ناصر. بررسی نظرات بیماران بستری در خصوص لزوم اجرای احکام شرع اسلامی در مراکز آموزشی درمانی شهر رشت. پایان‌نامه کارشناسی ارشد پرستاری، دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی گیلان 1378 ص 8
3- قرآن کریم، سوره مبارکه نور آیه 27
4- خرمی عبد اللّه، سخایی شهریار. بررسی کیفیت موارد حقوق بیماران در شهرستان خوی، همایش سراسری اخلاق و قانون در حرفه پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، 1381 ص 17
5. قربانعلی سلیمی، یارمحمدیان محمد حسن، بلوچستانی اصل محمد. آگاهی و رعایت منشور حقوق بیمار توسط کارکنان مراکز درمانی تامین اجتماعی اصفهان، مدیریت اطلاعات و سلامت. دوره دوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1385 ص 63- 85
6- معماریان ربابه. کاربرد مفاهیم و نظریه‌های پرستاری. مرکز نشر آثار علمی دانشگاه تربیت مدرس. 1378
7-
Hayter jean et al. Territoriality as a universal need. JAN Blackwell. 8002, 6( 2 ): 67 - 58
8- نصیری محمود. بررسی میزان رعایت قلمرو بیمار توسط پرسنل بیمارستان از دیدگاه بیماران در بیمارستانهای اصفهان. اولین همایش ایمنی مددجو، تبریز، آبانماه 1381 ص 35
9- جوادی طاهر، بشری ویدا، طولابی طاهره. میزان رعایت حدود قلمرو انسانی توسط تیم درمانی از دیدگاه بیماران تحت عمل جراحی. مجله علمی دانشکده پرستاری مامایی بویه گرگان. دوره سوم، شماره یک، بهار و تابستان 1384 ص 33- 29
10-
Berry akohns. Operating room teching. 9 th ed. Boston. mosby: 3002
ص: 30
11- توکلی جواد. انطباق، ضرورتها و موانع. مجموعه مقالات اولین کنگره سراسری انطباق امور پزشکی با موازین شرع مقدس. جلد اول، تهران، انتشارات تیمورزاده، 1377 ص 17- 8
12- سالمی صدیقه، رعایت قلمرو انسانی بیمار. سازمان نظام پرستاری جمهوری اسلامی ایران، معاونت فنی- 1385
13- دادخواه بهروز، محمدی محمد علی، مظفری ناصر. بررسی میزان احترام به محدوده قلمرو و حقوق بیماران در بیمارستانهای شهر اردبیل، مجله تحقیقات پرستاری مامایی شماره 23 سال 1383 ص 43- 37
14- قاسمی محمد رضا. بررسی میزان احترام به محدوده قلمرو و حقوق بیماران در بیمارستانهای شهر سبزوار، مجله اسرار دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سال پنجم، شماره 2، 1377 ص 25- 20
15- نهج البلاغه
ص: 31

قرآن کریم و سوگندنامه پزشکی‌

اشاره

دکتر علی دواتی «1»، سهیل امید ملایری «2»، علیرضا ملکی‌

چکیده‌

سالانه میلیونها نفر پس از تحصیل در دانشگاهها فارغ‌التحصیل شده و درصد بسیاری جذب بازار کار می‌شوند. از این بین به جرأت می‌توان گفت خطیرترین مسئولیت بر دوش دانش‌آموخته‌های رشته پزشکی می‌باشد. لذا پایبندی به مسائل اخلاقی با این رشته عجین گشته و می‌توان گفت سوگندنامه پزشکی تاریخچه‌ای به قدمت حرفه پزشکی دارد. از میان سوگندنامه‌ها شاید بتوان مشهورترین و قدیمی‌ترین آنها را به بقراط نسبت داد. با ظهور و گسترش اسلام توجه بیشتری به مقوله اخلاق پزشکی و تعهد به سوگندنامه شد طوری که طبیبان نامداری از جمله رازی، بوعلی سینا، اهوازی و ... سرآمد علم پزشکی و مروج اخلاق پزشکی شدند. بی‌شک تعالیم ارزنده اسلام و تجلی معارف و اخلاقیات در قرآن کریم، پیش‌برنده این تحولات و سرلوحه پزشکان تاریخ اسلام بوده است. حال آیا با توجه به گسترش علم پزشکی و پدید آمدن مسائل نو مثلا شبیه‌سازی انسان همچنان باید به سوگندنامه گذشته اکتفا نمود؟ آیا سوگندنامه امروزی همه جنبه‌های اخلاقی پزشکی امروزه را پوشش می‌دهد؟

روش بررسی:

در این پژوهش ابتدا مفاهیم اخلاقی که از سوگندنامه بقراط استنباط می‌شود از جمله: گسترش علم و فرهنگ، احترام به مقام استاد، نهی از سقط جنین، عفت و پاکدامنی، حفظ اسرار شخصی دیگران را استخراج کرده و سپس در قرآن کریم که گنجینه کاملی است به جستجو می‌پردازیم.

نتایج:

آیه 3 سوره مبارک تحریم و 118 سوره مبارک آل عمران توصیه به حفظ اسرار شخصی بیماران، آیات 21 تا 33 سوره مبارک نور توصیه به عفت و پاکدامنی در همه
______________________________
(1). عضو هیات علمی دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد. Email: a davati I yahoo. com
(2). دانشجوی پزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد
ص: 32
کارها، آیه 31 سوره مبارک بقره اشاره به جایگاه مقدس علم و استاد و احترام صاحب علم نزد خدا دارد. در آخر هم گوشه‌ای از تعلیمات اخلاقی قرآن که در سوگندنامه بقراط دیده نمی‌شود نگاشتیم.

نتیجه‌گیری:

با توجه به عظمت قرآن و غنی بودن آن از تعالیم اخلاقی جای خالی یک سوگندنامه کاملا اسلامی و منطبق بر آیات قرآن کاملا محسوس است.

واژه‌های کلیدی:

قرآن کریم- سوگندنامه پزشکی- اخلاق پزشکی‌

مقدمه:

از شواهد و قرائن چنین به دست می‌آید که قسم خوردن به زمان خاصی بستگی ندارد. بلکه به سان یک سنت به جای مانده از روزگاران گذشته در همه زمان‌ها وجود داشته است و به یقین می‌توان گفت: تاریخچه‌ی قسم به تاریخ بشر و زبان او باز می‌گردد؛ چراکه قرآن کریم به‌عنوان معتبرترین سند تاریخ بشر، سوگند خوردن انسان‌ها را در روزگاران دور حکایت می‌کند. از جمله از زبان حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: به خدا سوگند نقشه‌ای برای نابودی بت‌هایتان در غیاب شما طرح می‌کنم.
همچنین از زبان فرزندان یعقوب درباره برادرشان یوسف، می‌فرماید" به خدا سوگند! خداوند تو را بر ما مقدم داشته است." و نیز از زبان ساحران دربار فرعون این‌گونه نقل می‌کند که گفتند: «به عزت فرعون سوگند! قطعا ما پیروزیم».
در آیین‌نامه‌های پزشکی نیز از گذشته تا به امروز، سوگندنامه‌ی ویژه پزشکان به چشم می‌خورد که بیانگر پیشینه تاریخی قسم یادکردن‌های رسمی است، نویسندگان اخلاق پزشکی می‌نویسند: در تمدن‌های آشور و بابل سوگند خوردن پزشکان مرسوم بوده است.
افزون بر آنچه که گذشت، قرآن کریم قسم کاری شیطان در مقابل حضرت آدم و حوا را نقل می‌کند که «و برای آنان سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم.»
ص: 33
بقراط دوم بزرگ‌ترین حکیم یونانی است که در جزیره کس در سال 460 (پیش از میلاد) زاده شد و در شهر لاریسا در سال 375 (پیش از میلاد) درگذشت. وی هم‌زمان با افلاطون می‌زیست وی پس از آموختن علوم در مکتب پدر، نزد دیمقراطیس (دموکریت)، فیلسوف بزرگ به تحصیل پرداخت و مدتی به‌عنوان پزشک دوره‌گرد در سرزمین یونان و آسیای صغیر به سیاحت و طبابت پرداخت. او برخلاف آنچه شهرت دارد نه مخترع و نه پایه‌گذار علم طب بود، ولی در زمان خود احاطه کامل بر دانش پزشکی علمی و تجربی داشته و به لحاظ تشریح و نقد علمی و شناخت بیماری‌ها، سرآمد بود.
تالیفات بسیاری به بقراط نسبت داده‌اند و برخی از آن‌ها به دیگر زبان‌ها ترجمه شده است.
سوگندنامه وی هنوز هم در جهان دانش از اهمیت به‌سزایی برخوردار است. و متن آن بدین شرح است: من سوگند یاد می‌کنم و تمام خدایان و الهه‌ها را گواه می‌گیرم که در حدود قدرت و برحسب قضاوت خود مفاد این سوگندنامه و تعهد کتبی را اجرا نمایم. من سوگند یاد می‌کنم که شخصی را که به من حرفه پزشکی خواهد آموخت مانند والدین خود فرض کنم و درصورتی‌که محتاج باشد درآمد خود را با وی تقسیم کنم و احتیاجات وی را مرتفع سازم. پسرانش را مانند برادران خود بدانم و درصورتی‌که بخواهند به تحصیل پزشکی بپردازند بدون مزد یا قراردادی حرفه پزشکی را به آنها بیاموزم. اصول دستورهای کلی، دروس شفاهی و تمام معلومات پزشکی را جز پسران خود، پسران استادم شاگردانی که طبق قانون پزشکی پذیرفته شده و سوگند یاد کرده‌اند به دیگری نیاموزم. پرهیز غذایی را برحسب توانایی و قضاوت خود به نفع بیماران تجویز خواهم کرد نه برای ضرر و زیان آنها و به خواهش اشخاص به هیچ‌کس داروی کشنده نخواهم داد و مبتکر تلقین چنین فکری نخواهم بود. همچنین وسیله سقط جنین در اختیار هیچ‌یک از زنان نخواهم گذاشت. با پرهیزگاری و تقدس زندگی و حرفه خود را نجات خواهم داد. بیماران سنگ‌دار را عمل نخواهم کرد و این عمل را به اهل فن واگذار خواهم نمود. در هر خانه‌ای که باید داخل شوم برای مفید بودن به حال بیماران وارد خواهم شد و
ص: 34
از هر کار زشت ارادی و آلوده‌کننده به خصوص اعمال ناهنجار و با زنان و مردان خواه آزاد و خواه برده باشند اجتناب خواهم کرد. آنچه در حین انجام دادن حرفه خود و حتی خارج از آن درباره زندگی مردم خواهم دید یا خواهم شنید که نباید فاش شود به هیچ‌کس نخواهم گفت زیرا این قبیل مطالب را باید به گنجینه اسرار سپرد. اگر تمام این سوگندنامه را اجرا کنم و به آن افتخار کنم از ثمرات زندگی و حرفه خود برخوردار شوم و همیشه بین مردان مفتخر و سربلند باشم، ولی اگر آن را نقض کنم و به سوگند عمل نکنم از ثمرات زندگی و حرفه خود بهره نبرم و همیشه بین مردان سرافکنده و شرمسار باشم.

روش بررسی:

در این پژوهش ابتدا مفاهیم اخلاقی که از سوگندنامه بقراط استنباط گردید از جمله: گسترش علم و فرهنگ، احترام به مقام استاد، نهی سقط جنین، عفت و پاکدامنی، حفظ اسرار شخصی دیگران را استخراج کرده و سپس در قرآن کریم که گنجینه کاملی است به جستجو پرداختیم. و شایان ذکر آنکه این بررسی همچنان ادامه داشته و در جهت تکمیل آن قدم برمیداریم.

نتایج:

اشاره

حال با توجه مطالبی که گفته شد به ذکر مهمترین اصول سوگندنامه در قرآن کریم می‌پردازیم.

اهمیت پایبندی به سوگند:

شاید به جرئت بتوان گفت تضمینی که برای پایبندی به سوگند وجود دارد به مراتب مهمتر از محتویات سوگند باشد چراکه در مثل است به عمل کار برآید به سخنرانی نیست. لذا صرفا ادا کردن جملات سوگندنامه بدون عمل کردن به اصول سوگندنامه چیزی جز یک سخنرانی بیهوده نیست. وفای به سوگند و عهد یکی از ارزش های والای اسلام است و در این زمینه سفارشات بسیار شده است. همچنین در نکوهش افرادی که به سوگند خود عمل نمی‌کنند آیاتی آمده است. یکی از زیباترین و شیواترین آنها آیات مبارکه 76 و 77 سوره آل عمران است که آمده است" چنین نیست که آنان پنداشته‌اند، بلکه هرکس به پیمان خویش وفا کند و تقوا پیشه سازد، محبوب خداست، چراکه خداوند تقواپیشه‌گان را دوست می‌دارد. کسانی که پیمان خدا و سوگندهایشان را در برابر زر و
ص: 35
زیور ناچیز دنیا می‌فروشند در آخرت بهره‌ای نخواهند داشت، و خدا روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید و به ایشان نمی‌نگرد، و در دنیا و آخرت آنان را از رشدی شایسته برخوردار نمی‌سازد و برایشان در هر دو جهان عذابی دردناک خواهد بود." چه زیبا سخن آمده است. ابتدا خداوند حب و دوستی خود را با وفاکنندگان به عهد و سوگند اعلام می‌کند سپس آنان که سوگند و عهد خود را به بهای اندک می‌فروشند را نکوهش کرده و به عذاب سخت در دنیا و آخرت بیم می‌دهد. آیا دوستی و محبت خدا و قرار گرفتن در زمره تقواپیشگان بهترین و استوارترین تضمین برای پایبندی به سوگندنامه نیست. بی‌شک یک پزشک مسلمان و معتقد که به تحقق وعده‌های الهی ایمان دارد همواره نسبت به سوگند خود پایبند می‌باشد.
در آیات 91 و 92 سوره مبارکه نحل آمده است" و چون با خدا پیمان بستید به پیمان خود وفا کنید و سوگندهای خود را پس از استوار کردن آنها مشکنید. درحالی‌که خدا را در وفا کردن به پیمان‌ها بر خود ضامن قرار داده‌اید، به یقین خدا می‌داند که شما چه می‌کنید.
در سوگندهای خود مانند آن زن نباشید که بافته‌اش را پس از آنکه محکم می‌کرد از هم می‌گسست و رشته رشته می‌کرد. سوگندهای خود را دستاویز خدعه در میان خویش قرار می‌دهید تا به این وسیله گروهی مال و ثروت بیشتری از گروه مقابل به دست آورد.
جز این نیست که خدا شما را بدین‌وسیله می‌آزماید و قطعا روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف می‌کردید آشکار می‌سازد و باطل‌گرایان و هدایت‌یافتگان را مشخص می‌کند." در این آیات هم خداوند به پایبندی به سوگند سفارش کرده و یکی از علل شکستن عهد و پیمان را منافع مالی عنوان می‌کند. همچنین با ذکر یک تمثیل بسیار زیبا چهره‌ی شکنندگان عهد و سوگند را به تصویر می‌کشاند.

جایگاه مقدس استاد و صاحب علم و ضرورت احترام به ایشان:

یکی از مقدس‌ترین مقام در دنیا مقام استاد و صاحب علم است. به‌طوری که احترام به مقام استاد و صاحب علم از وظایف اصلی شاگرد می‌باشد. در حدیثی از پیامبر آمده است که هرکس کلمه‌ای به من
ص: 36
بیاموزد مرا بنده خود کرده است. در قرآن کریم پس از تجلیل از مقام استاد و صاحب علم به ضرورت احترام به ایشان توصیه شده است. از جمله این آیات می‌توان به آیه 31 سوره مبارکه بقره" و نام همگان را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید که شما شایسته مقام خلافتید مرا از نام آنان باخبر کنید" منظور از نام همان علم است که خداوند در بین مخلوقات بر انسان عرضه کرده است و به‌واسطه همین ویژگی یعنی صاحب علم بودن بر فرشتگان برتری داده است. این آیه به خوبی جایگاه علم و صاحب علم و استاد را بیان نموده است. در تفسیر این آیه در تفسیر المیزان آمده است که خدا به علت علم انسان، او را بیشتر گرامی می‌دارد. همچنین در آیه 11 سوره مبارکه مجادله آمده است که:" ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که در هر مجلسی به شما گفته شد برای دیگران جای بگشایید برای آنان جای بگشایید در این صورت خدا به پاداش آن بهشت را برای شما فراخ می‌سازد و هنگامی که به شما گفته شد برخیزید تا کسانی را که در علم و تقوا از شما برترند بنشینند، برخیزید. اگر چنین کنید، خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده‌اند، یک درجه و کسانی را که علاوه بر ایمان، دانش نیز به آنان داده شده است چندین درجه بالا می‌برد و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است." در این آیه به ضرورت احترام به استاد و عالم تاکید بسیار شده است به نحوی که آمده است به احترام صاحب علم از جای خود برخیزید. همچنین جایگاه عالم با ایمان را بسیار بالاتر از مومن بدون علم بیان کرده است. از این آیات و آیات مشابه بسیار مانند" آیا کسانی که علم دارند با کسانی که ندارند برابر هستند؟" به احترام و جایگاه صاحب علم در پیشگاه خدا و خلق می‌توان پی برد.

ضرورت علم‌اندوزی و ترویج علم:

یکی از رسالت‌های یک پزشک ارتقاء دائمی سطح علم و دانش خود و همچنین ترویج علم و فرهنگ در نسل‌های آینده است ازاین‌رو تاکید بسیاری در قرآن و احادیث بر افزایش علم و ترویج آن شده است. از نمونه‌های آن می‌توان به آیه 114 سوره مبارکه طه اشاره کرد که آمده است" پس بلندمرتبه است خدا، آن
ص: 37
مالک و فرمانروای جهان هستی که همواره پایدار است و دگرگونی در آن راه ندارد. ای پیامبر در خواندن قرآن، پیش از آنکه بر تو به پایان رسد، شتاب مکن و بگو: پروردگارا، مرا دانش بیفزای" در این آیه خداوند از پیامبرش درخواست می‌کند که بر افزایش علم خود اصرار بورزد و به هر حدی از علم و دانش اکتفا نکند. زمانی که بر پیامبر خدا که دریای علم و دانش است چنین تاکیدی بر ارتقاء سطح دانش شده است اهمیت ارتقاء سطح دانش انسان‌های عادی که علم ایشان در برابر اولیاء الهی قطره‌ای بیش در مقابل دریا نیست، محسوس است.

نهی سقط:

در دین اسلام هم احکام خاصی در این موضوع وجود دارد. در آیه 9 سوره مبارکه سجده آمده است" آنگاه قد و بالای انسان را راست نمود و شکل بخشید و از روحی بلندمرتبه که جلوه‌ای الهی دارد در او دمید و به شما گوش‌های شنوا و چشم‌های بینا و دلهای اندیشه‌گر عطا فرمود ولی سپاسگزاری شما در برابر نعمت‌های الهی بسی اندک است."
در آیه 29 سوره مبارکه حجر بیان شده است" پس وقتی او را درست اندام ساختم و از روح خود در آن دمیدم، به خاک بیفتید و او را سجده کنید." با تفکر در آیات فوق می‌توان استنباط کرد که دمیده شدن روح پس از تشکیل اندام‌ها (دست و پا) و قبل از تشکیل چشم ها و گوشها صورت گرفته است در آیه 151 سوره مبارکه انعام آمده است" ... و نفسی را که خدا حرام کرده است جز به حق (به حکم حق و قصاص) به قتل نرسانید ..." آیه 93 سوره مبارکه نساء" هرکسی مومنی را به عمد بکشد مجازات او آتش جهنم است ..." در این آیات به روشنی، قتل و گرفتن نفس را حرام نموده مگر در حکم حق و قصاص. لذا با این تفاسیر می‌توان اظهار کرد سقط جنین از نظر قرآن و اسلام ناروا است.

بحث: در یک همه‌پرسی در دانشگاه‌های پزشکی آمریکا فقط 14 درصد معتقدند سوگند نامه امروزی تمام ابعاد پزشکی و زندگی فردی را تحت پوشش قرار می‌دهد

. در حدود 8 درصد با منع سقط جنین موافق هستند و تنها 3 درصد نسبت به روابط نامناسب پزشک و
ص: 38
بیمار اظهار نگرانی کردند. تمام این موارد در سوگندنامه امروزی به‌گونه‌ای متفاوت بیان شده‌اند. به‌طور کلی سوگندنامه پزشکی، پزشکان را به تواضع، قناعت و پاکدامنی رهنمون ساخته و این مطلب در حال حاضر رنگ کمتری به خود گرفته است.
پزشکان امروزی در دفاع از تغییراتی که در سوگندنامه امروزی نسبت به قبل ایجاد شده است این مطلب را بیان می‌کنند که با توجه به تحولات و پیشرفت‌های متعدد در صنعت و علم پزشکی، تغییرات سیاسی دولت‌های مختلف، نیاز به تغییرات در سوگندنامه بوده است.
این پزشکان همچنین بر این باورند که در دنیایی با تخصص‌های مختلف و نیازهای مختلف آیا یک سوگندنامه واحد پاسخگوی این نیازها می‌باشد؟ آیا پزشکان امروزی مسئولیتی در قبال مبتلایان به ویروس‌HIV وEbola دارند؟
برخی از پزشکان بر این باورند که مطالب درج شده در سوگندنامه از اصول و مبانی قید شده در ادیان الهی همچون یهود، مسیحیت و دین مبین اسلام پیروی کرده است و با توجه به این مطلب در جامعه اسلامی جای یک سوگندنامه استوار بر پایه تعالیم دین اسلام کاملا محسوس است.

منابع:

1- قرآن کریم.
2- اخلاق از دیدگاه قرآن و عترت. مرتضی فرید- محمد صادق سجادی. دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
3- تحلیلی بر سوگندهای قرآن/ نویسنده محمد فاکر میبدی- تهران: پیام آزادی. 1381.
4- مقاله: سقط جنین در فقه اسلام./ آیت اللّه آصف محسنی
5-
The Journal Of Clinical Ethics 8( Winter )Pages 773 - 87
ص: 39

درآمدی بر جستارهای عرفانی استراتژی حیات دینی‌

اشاره

اقدس بکلو «1»

چکیده‌

چنانچه تعادل را از زندگی حذف کنیم، وجودی برای هستی باقی نخواهد ماند «بالعدل قامت السموات و الارض»، که عدل پایه و بنیانی است که قوام و استواری جهان به اوست. تعالی و ارتقاء جان آدمی به حیات طیبه الهی با ایجاد تعادل فردی در بستر تعامل جمعی است. تعادلی در مبدا، در مسیر و در مقصد. توسعه‌ای که در عدل است در هیچ طرح و برنامه دیگری نمی‌توان یافت. از آنجایی که توسعه در اسلام تنها به‌معنای افزایش فیزیکی نیست و جنبه‌های معنوی و ارزشی نیز اهمیت دارد، جهت‌گیری سیاستهای توسعه در اسلام به سمت اهداف خاصی است که در راستا و تأمین‌کننده هدف اصلی خلقت انسان است. انسان به خاطر همین سعه و جامعیت وجودیش، بر همه عوالم، حتی بر فرشتگان نیز برتری دارد و تنها اوست که می‌تواند حامل عشق و طلب باشد. یک عارف با سعه وجودی خود با همه جهان و همه انسانها یگانه است.
تعادل و توسعه ارزش‌های اخلاقی و معنوی موجب تمرکز و ثبات شخصیت انسان می‌شود و با فاصله منطقی با حوادث یا وقایع گریزناپذیر عصر ارتباطات قدرت انتخاب و میزان تصمیم‌گیری آگاهانه در مقابل واکنش‌های غریزی انسان تقویت شده و تعادل و توسعه معنایی و معنوی انسان‌ها نقطه مبنایی و مسیر و مقصد حیات طیبه در ایران به‌شمار می‌رود.

واژه‌های کلیدی:

تعادل- توسعه- حیات طیبه- ایران‌

مقدمه:

تعادل و توسعه به‌عنوان ارکان مهارت‌های زندگی انسان عارف و قرآنی است.
عرفان اسلامی ما بین نیازهای جسمانی و نیازهای معنوی و همچنین ما بین این جهان و
______________________________
(1). کارشناس ارشد عرفان اسلامی. Email: yasamin bak I yahoo. com ص: 40
عالم آخرت تعادل و موازنه کاملی برقرار می‌کند. با عمق بخشیدن به تعادل و توسعه، می‌توان محور داوری در اختلاف آراء انسان‌ها ایجاد کرد. در جامعه متعادل می‌توان انتظار اصلاح و تقوا را داشت و این تقوا است که انسان را به حیات طیبه می‌رساند و این انسان است که باید بخواهد و تلاش کند از نعمات الهی به‌طور شایسته استفاده کند تا در طریق معتدل و مستقیم قرار گیرد و زودتر به هدف نهایی (قرب الهی) برسد. عدم تعادل که در تمام زوایای زندگی بشر چه در مسائل فردی و اجتماعی و ... به وضوح خودنمایی می‌کند، مسلما به آتیه‌ای دردناک در زندگی همه انسان‌ها منجر خواهد گشت. افراطگرایی دنیای کشورهای به اصطلاح توسعه‌یافته و پیشرفته که در زیر سایه قدرت‌مداری از رمق و توان ملت‌های ناتوان می‌کاهند و بر فقر و گرسنگی و زندگانی اسف‌بار آن‌ها می‌افزایند تا از رهگذر آن، حس فزون‌طلبی و اسراف‌کاری خویش را پیش از بیش ارضا کنند، قهرا کفه‌های تعادل و توازن زندگانی اقشار انسانی را از میان می‌برد و این عدم توازن، دو قطب رودررو را برای جامعه انسانی به ارمغان آورده است که بشر خاکی را به نابودی تهدید می‌کند (بلوک غرب سرمایه‌داری و بلوک شرق). پس آن‌ها به کوشش‌های ناموزون نامتعادل دست می‌زنند. عامل اصلی این نابسامانی‌ها مسئله عدم توازن و فقدان تعادل در فرهنگ و طرز فکر و رفتار بشری است. پس اسراف و افراط در لذت‌های مادی در عده‌ای و محرومیت از آن در عده دیگر منشأ رذایل و فساد خواهد بود و دعوت به اخلاق و صلاح و تقوا ادعاهایی متناقض است. در جامعه متعادل می‌توان از اخلاق سخن گفت. پویایی در مسیر رشد و تکامل و توسعه را می‌توان به‌عنوان معیار سلامت فکر تلقی نمود. در قرآن کریم آیاتی متعدد با این جهتگیری تربیتی آمده است و خداوند مؤمنان را در امور مختلف فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی به رعایت اعتدال فراخوانده است.
هدف آن است که انسان شاکله اعتدال یابد و درنتیجه مشی متعادل در همه امور حاصل آید.
ص: 41
ایران اسلامی به‌عنوان ام القری جهان اسلام و حامی محرومان و مظلومان سرنوشت ملت‌های در بند را رقم زد. و راه مجد و عظمت را هم خود می‌پیماید و هم برای دیگران الگو و اسوه می‌باشد. به علاوه حیات انسان‌ها در سایه رشد و حرکت و پویایی است و مرگ هر فرد و یا جامعه و ملتی در سایه سهل‌انگاری، سستی، بی‌تفاوتی و عدم تحرک است. با صدور فرمان مقام معظم رهبری، حضرت آیه اللّه خامنه‌ای مبنی بر تدوین و تنظیم برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران در چارچوب چشم‌انداز بلندمدت کشور (دو دهه آینده) و با عنایت به الزامات حاکم بر تحقق چشم‌انداز بلندمدت و ویژگیهای کنونی رشد و توسعه کشور، در این مقاله که برگرفته از پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشد اینجانب می‌باشد، سعی بر این است تا با طرح و تشریح کاربردی تعادل و توسعه انسانی بعنوان راهبردی به حیات طیبه الهی در کشور ایران طی دو دهه آینده از منظر عرفانی تبیین گردد.

حیات طیبه:

مجموعه مقالات قرآن و طب ج‌3 59
در فرهنگ قرآن کریم آنچه به‌عنوان جنس و فصل انسان به دست می‌آید تعبیر" حیّ متأله" است. روح انسان یا زنده سالم است که با اثاره دفینه عقلی و فطری شکوفا می‌شود «و یثیروا لهم دفائن العقول» «1» یا زنده مریض است یا مرده. اما روح مرگ واقعی ندارد بلکه به دلیل تجردش همواره باقی است.
استیصال و درماندگی علمی و عملی انسان کنونی از تسلط بر سرنوشتش در قرن معاصر، عصر جهانی شدن و انفجار اطلاعات، یکی از ثمرات شومی که برای انسان به ارمغان آورده به انفعال کشیدن اوست. انسان عصر حاضر که ثمره سالیان سال پیشرفت، تجربه و تکنولوژی است، امروز خود در حلقه مؤسسان به دام افتاده و خود به خدمت تکنولوژی درآمده و با مکیدن خون از شاهرگ حیات طیبه خویش، دائما سرمایه وجود خود را با هدف تولید و مصرف بیشتر، به سمت رضایت از حیات مدرن سوق می‌دهد و این همان نقطه جاودانه‌خواهی رو به پایین است. بحران هویت تعبیری است که شاهد مثالش انسان امروزی است، انسان گریزان از خود، از حقیقت خود، او هیچ‌گاه آغازکننده نیست، همیشه
______________________________
(1). نهج البلاغه، خطبه اول.
ص: 42
عکس‌العمل است. نمی‌داند چه باید بکند؟ و حتی نمی‌داند چه می‌تواند بکند؟ «شرایط سوزشده نه شرایط ساز»!
تنبّه، توجه و بازگشت به حقیقت و اصل خویش، درک خسرانی که در آن واقع است و تهوّع علمی و عملی از زندگی موجود، مقدمه بروز نیاز، درک نیاز و حرکت او به سمت و سوی حیات مطلوب است. حیاتی که انسان با تمام ابعادش مورد نظر است (حیات دینی) و این مهم او را در وضع زندگی عینی او و آنچه که باید انجام دهد (وضعیت مقدور) که توأم با مهار، تسلّط و فراغت می‌باشد قرار می‌دهد.
در قبال دنیای پست که در همه جای آن بازی، زینت، مقام‌طلبی، تفاخر و تکاثر حاکم است، حیات طیب قرار دارد. این حیات از آن مؤمنانی است که اعمال صالح انجام می‌دهند. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» (نحل/ 97) قرآن در این آیه نفرمود ما همین زندگی طبیعی و مادی مؤمن را طیب می‌کنیم بلکه فرمود ما به او حیات طیب می‌دهیم. حیات طیب خود عالم دیگری است و لذات این عالم نیز با لذت‌های عالم طبیعی فرق دارد. مراد از حیات طیب زندگی پاکیزه در جهان آخرت نیست. بلکه در همین دنیای طبیعی که افراد عادی با یکدیگر حشر و نشر دارند، مؤمنان از حیات طیب برخوردارند و با اولیای الهی محشور هستند یعنی با آنکه در میان مردم عادی زندگی می‌کنند، ولی با آنان نیستند. در این حیات طیب، غم، ترس، اضطراب، حرص، حسد، بخل، آز، کینه، عداوت، جهل و گمراهی راه ندارد.
چون این عالم برتر از زندگی طبیعی است. در دنیای پست سخن مردم از بهتر خوردن و بهره‌های مادی است. ولی در حیات طیب سخن از معارف است. «1» قرآن کریم می‌فرماید:
انسانی که در اثر حیات پاکیزه، جانش به سمت اللّه حرکت کرد، جاودانه خواهد بود و از ابدیت خاص برخوردار است چون عند اللّه می‌شود. این حیات طیبه باعث صعود و تکامل انسان می‌شود. اساسی‌ترین مختص حیات، تعدیل و تصعید خودمحوری به سود انسان محوری است، که رو به کمال دارد. تأله و ذوب در الهیت خدای سبحان، فصل مقوّم و
______________________________
(1). جوادی آملی، عبد اللّه، شمیم ولایت، ص 714.
ص: 43
اساس هویت انسان است. و بر همین اساس خلافت تام الهی بنا می‌شود. بنابراین در وجود آدمی باید آثار الهیت تجلی کند و او را در ارائه اوصاف علمی و عملی صحیح خلیفه تام خدا سازد.

انسانها از منظر قرآن:

اشاره

احیاء، مؤمنین و عاملین هستند. غیر از اینها هرکس که باشد از بندگان خدا مرده‌اند و از حیات بی‌بهره. پس حیات مساوی با عمل است. بنابراین انسانهای بی‌دین و کافر به تعبیر قرآن، انسانهای مرده متحرک هستند. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/ 179) حیات دو مؤلفه دارد: 1- شعور 2- حرکت. قرآن می‌فرماید:
آنکه با جهان غیب آشنا نیست مرده است و بی‌حرکت و این حرکات فیزیکی، حیوانی است و انسانی نیست. شعوری که قرآن می‌خواهد این است که تمام هستی در تسبیح هستند و این شعور غیر از آن شعوری است که در انسانهای غیر مؤمن است. «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» (اسراء/ 44). فقه همان شعور است- فهم عمیق و ظریف. آن شعوری که لازمه‌ی حیات است و از ایمان سرچشمه می‌گیرد منشأ تفکر است. یعنی شعورداران تسبیح هستی را می‌شنوند. شعور از شعر به معنی مو می‌آید. مو یعنی ظریف. یعنی فهمی که دیگر انسانها از آن محروم هستند. مؤلفه دوم یعنی حرکت، همان حرکت بدن نیست، حرکت خاصی است.
حرکت روحی است، نه جسمانی. همان که عارف به آن سیروسلوک می‌گوید. سیروسلوک روحانی و عرفانی. نتیجه اینکه قرآن به ظاهر افراد اکتفا نمی‌کند و تنها مؤمنین اهل حیات هستند که دو معنای شعور و حرکت را دارند. و تنها متقین هستند که صاحب حیات طیبه هستند. هرآن‌کس که ایمان به خدا نداشته باشد و عمل صالح نکند از نور بی‌بهره است، حیات طیبه ندارد. آن‌کس که ایمان دارد و عمل صالح دارد باید تقوا نیز داشته باشد.
" پیام دین، پیام زندگی است و خدای سبحان از طریق پیامبر بزرگوارش همواره مؤمنان را به این زندگی الهی می‌خواند و به انتظار اجابت آنان می‌ماند «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (انفال/ 24) «1» این بعد حیات است که قرآن نام آن را حیات طیبه
______________________________
(1). جوادی آملی، عبد اللّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، حیات حقیقی انسان در قرآن، ص 204.
ص: 44
خوانده است. این بعد حیات آن حیات حقیقی است که همه پیامبران الهی آن را به مردم تعلیم می‌دهند و آنان را برای برخورداری از چنین حیات تربیت و تزکیه می‌نمایند. این بعد حیات است که می‌تواند به خدا منسوب و مربوط شود. «قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» (انعام/ 162) قطعا این بعد حیات است که بر مبنای دلیل روشن قابل تفسیر و توجیه خواهد بود. «وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ» (انفال/ 42) این بعد حیات است که بر مبنای اصل ثابت و قانون پایدار در زندگی دنیوی به جریان می‌افتد و نتیجه مثبت خود را در ابدیت می‌دهد.
«یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» (ابراهیم/ 27) «1». انسان ذو مراتب است.
ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش حیوان است و باطنش حیات طیبه است. قرآن کریم می‌فرماید: انسانی که در اثر حیات پاکیزه جانش به سمت اللّه حرکت کرد جاودانه خواهد بود و از ابدیت خاص برخوردار است چون عند اللّه می‌شود. این حیات طیبه باعث صعود و تکامل انسان می‌شود و طیب است که بالا می‌رود. «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» (فاطر/ 10) اساسی‌ترین مختص حیات، تعدیل و تصعید خودمحوری به سود انسان‌محوری است که رو به کمال دارد. عدالت گردونه اصلی حیات آدمیان است و چون خاصیت اساسی حیات اعتلا و تکامل است، هر فرد یا جامعه‌ای که عدالت بورزد محال است که قهقهرا و سقوط او را تهدید کند. بالعکس هنگامی که عدالت از قلمرو حیات فرد یا جامعه رخت برمی‌بندد اعتلا و تکامل او بدون تردید با سقوط و تباهی روبه‌رو خواهد شد، زیرا گردونه‌ی عدالت را از کار انداخته، حیات را راکد کرده است.

تعادل:

تعادل یعنی موازنه و همسانی بین دو چیز. تعادل در انسان به تعادل در دو ساحت جسمانی و روحانی اطلاق می‌شود. با شناخت دقیق نفس، عقل و قلب که جمعا جان (روح) انسان را تشکیل می‌دهند و با مراعات حقوق هرکدام می‌توان در جهت تعادل روحانی گامهایی برداشت. کلیه فعالیت‌هایی که در ارتباط با برآوردن نیازهای جسمانی انسان باشد اصطلاحا" امور جاری" زندگی نامیده می‌شود. تعادل جسمانی در پی خود، تعادل روحی را نیز در بر
______________________________
(1). جعفری، محمد تقی، شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی، کتاب ذکر، دفتر هفتم، ص 87.
ص: 45
خواهد داشت. هر فعالیتی که در ارتباط با عقل و جان انسان باشد اصطلاحا" امور موظف" و" ویژه" نامیده می‌شوند. امور موظف عبارتند از هر امری که در ارتباط میان وظایف فرد با نفر دوم برقرار می‌شود. امور ویژه اموری هستند که از ارتباط فرد با خدا و با جانش برمی خیزد. تعادل، نشاط، سازگاری و رضایتمندی از خاصیتهای امور جاری، موظف و ویژه می‌باشد. با انجام بهینه‌ی این سه امور، انسان می‌تواند در جهت سیر به سوی تعالی گامهایی بردارد. جسم مرکب نفس است، نفس مرکب عقل است، عقل مرکب قلب است، قلب مرکب جان است، جان آیینه جانان است.
علاوه بر نشاط و سازگاری و رضایتمندی، می‌توان به" تثبیت مواضع" اشاره نمود. انسان متعادل جهت سیر به سوی تعالی ابتدا باید موضع‌گیری مشخص و معینی در قبال هر موضوع و مسئله‌ای داشته باشد تا بتواند در هر حادثه‌ای به نحو احسن از مسئله مورد نظر فاصله گرفته و به تجزیه و تحلیل علمی آن پرداخته و در نهایت بتواند راه حل مناسبی بیابد و به عبارت دقیق‌تر، قدرت پیش‌بینی مسائل را جهت پیش‌گیری صحیح داشته باشد. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِیتاً» (نساء/ 66) اگر آن‌ها به آنچه پندشان می‌دهند عمل می‌کردند برای آنان نیکوتر و در ثبات مؤثرتر بود. انسان متعادل که مواضع ثابتی دارد می‌تواند با" طراحی علمی زندگی" و" شخصیت" خود قدرت سازگاری بیابد و این سازگاری، زمینه‌ساز فراهم نمودن مقدمات قیام للّه برای ایجاد یک زندگی عقلانی و الهی است. می‌تواند با آشنایی با" نظام اندیشه" به یک معرفت صحیح نائل آید و با تکیه بر طرح و برنامه و نظام فکری به حرکت خود به سوی تعالی شتاب می‌دهد. با تدبیر لازم و برنامه ریزی و" سازمان‌دهی معقول" و مناسب (برخورد عقلی و علمی با مسئله) به تدریج به نوعی" ثبات قول" که نماینده‌ی نظام اندیشه است دست پیدا می‌کند. انسان متعادل می‌تواند با آشنایی و تحقق حقوق انسانی در میان افراد، زمینه‌ی تعامل، تفاهم و تکامل را فراهم آورد. عقلش قانع، دلش آرام و رفتارش استاندارد است. جهت نیل به این امور با رفع موانع و جلب شرایط و مواهب، کم‌کم به نوعی تسلط دست خواهد یافت، (تسلط بر جسم، بر
ص: 46
محیط، بر نفس و بر عقل). با داشتن تسلط لازم و کافی، انسان سالک و راهرو، از کلیه مسائل خود و پیرامونش و از جبرهای درونی و بیرونی رها شده و به نوعی فراغت خواهد رسید و به تبع آن حب و بغض‌های وی امری می‌شود نه نفسی و پس از آن می‌تواند دست به" تولیدات فرهنگی" بزند که طراحی علمی زندگی یکی از آن‌ها است. وی با شناخت ابعاد وجودی خود سیری از وحدت به کثرت و کثرت به وحدت و با خط پایه‌ی طراحی علمی زندگی خویشتن به «خودمشاهده‌گری»، «خودآغازگری»، «خودقضاوتی»، «خودحفاظتی» و «خودشکوفاگری» خواهد رسید. زمینه‌ساز تسلط بر خود، داشتن خلوت، تصفیه و تفکر بر خود است. تسلط بر جسم و فراغت از جسم به انسان امکان توسعه علمی می‌دهد.
ظهور برکات و عنایات، مرهون رشد علمی و عملی جامعه است و امت اسلامی در پرتو ایمان و عمل صالح به این فیوضات الهی بار می‌یابد" «1». جامعه دینی، جامعه‌ای است که در آن مقتضیات رشد موجود باشد و موانع رشد مفقود و پیداست که بنیاد بدل‌ناپذیر ایجاد مقتضیات رشد در جامعه، اجرای عدالت است. جامعه‌ای که در آن سلامت روانی وجود نداشته باشد به رشد نمی‌رسد و سلامت روانی هنگامی تأمین می‌شود که افراد یک جامعه و خانواده‌ها از اضطراب و ناکامی و تعارض مصون باشند. رفع اضطراب روانی که مادر بیماری‌هاست و عوامل آن، وجود تنش‌هایی است که آرامش روحی انسانها را برهم می‌زند و ناکامی (نرسیدن به خواسته‌ها و محرومیت) و تعارض (انتخابهای اجباری) همه در گرو اجرای عدالت است. براساس شناخت قرآنی با تبیین معصوم (ع)، نقطه‌ی اوج کمال انسان در تقوا دانسته شده است و راه رسیدن به تقوا را عدالت دانسته‌اند. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی (مائده/ 8).
چنانچه عدالت را از زندگی حذف کنیم، وجودی برای هستی باقی نخواهد ماند که عدل پایه و بنیانی است که قوام و استواری جهان به او است. «العدل اساس به قوام العالم» «2». در آغاز
______________________________
(1). همان، ص 133.
(2). بحار الانوار، ج 75، ص 83.
ص: 47
عدالت، کلمه و سخن خدا بود که «وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ» (انعام/ 115). پس عدالت، سنت خدا در هستی و اساس آن و «نیرومندترین اساس و بنیان» است. «1» زیرا عدل ترازویی است که خداوند آن را برای مردم نهاد و برای اقامه حق برپای داشت. «2» و هرگونه تخطی از عدل، مخالفت با میزان و ترازوی خداوند و ستیز با سلطنت و قدرت اوست.

توسعه:

عدالت در هر چیز و از هرکس و در تمام موقعیت‌ها مطلوب و خواستنی است.
زیرا که فضیلت انسان است و بدون وجود آن انسان، انسانیت خویش را از دست می‌دهد.
توسعه‌ای که در عدل نهفته است در هیچ طرح و برنامه دیگری نمی‌توان یافت. برخلاف تبلیغات گسترده‌یی که علیه اسلام صورت می‌گیرد و آن را ناسازگار با توسعه می‌نمایاند، در دیدگاه پیشوایان معصوم، خداوند دنیایی آباد برای انسان در نظر گرفته و تمام اسباب راحتی‌اش را در آن آماده ساخته است. گواه این مدعا آن است که جامعه آرمانی امام زمان (عج) ویژگی‌هایی چون صفات بهشت در حد ظرفیت انسان در این دنیا دارد. برخی از این ویژگی‌ها عبارت است از: الف: فراوانی نعمت ب: امنیت کامل ج: زدودن هرگونه کدورت و از بین رفتن هر نوع درد و رنج د: تکمیل شدن عقل انسانها
" خداوند شما را از زمین پدید آورد و آباد کردن آن را به شما سپرد." (هود/ 61) اسلام، زنده را فقط به معنی یک موجودی که نفس می‌کشد، غذا می‌خورد و تولید مثل می‌کند ترجمه نمی‌کند. او همان‌طوری که دامنه‌ی حیات را از نظر زمان وسعت داده و تا سرحد ابدیت رسانده است، دامنه عرضی حیات را نیز توسعه می‌دهد و به جهان روح و نیروهای فکری و معنوی می‌کشاند. هرچه خلوص و معنویت بیشتر، لطافت و صفای زندگی زیادتر و هرچه قدرت اراده بیشتر، جلوه و بروز حیات صریحتر، هرچه فکر و ادراک روشنتر، جلال و شکوه زندگی زیادتر و هرچه علم و دانش وسیعتر، رونق و بهره حیات دامنه‌دارتر است و
______________________________
(1). هریسی تبریزی المسکن، حسن، غرر الحکم و درر الکلم، ج دوم، مترجم محمد علی انصاری، صص 503- 477.
(2). میزان الحکمه، ج 6، ص 78.
ص: 48
بالاخره حیات دوشادوش تکامل همه‌جانبه پیش می‌رود و ترقی و کمال را می‌توان حقیقت معنی زندگی دانست.
با تفکر در انسان، عظمت استعدادهای او را می‌یابیم و به کار عظیم او می‌رسیم که رفاه نیست و خوشی نیست، بلکه رشد و خوبی است. می‌یابیم که انسان چقدر ادامه دارد و در نتیجه هستی تا کجا گسترده می‌شود. با این شناخت انسان می‌خواهد تمام استعدادهای خود را باور کند و تمام سرمایه‌ها را زیاد کند. انسان می‌خواهد خودش را زیاد کند نه ثروت و قدرت و علمش را و در این سطح است که می‌تواند امیر باشد و می‌تواند از اسارت‌ها آزاد گردد. براساس نتایج حاصل از توسعه ظرفیت روانی، این حالت همواره مورد تقاضای پیامبران، از خداوند بوده و از او خواسته‌اند که به آنها شرح صدر بدهد و درنتیجه کارهایشان را آسان سازد. «قال رب اشرح لی صدری و یسّر لی امری». حد اکثر شرح صدر و توسعه ظرفیت روانی حالتی است که مخصوص پیامبران الهی و برگزیدگان خدا است. به عنوان مثال خداوند با اعطای آن بر پیامبر اسلام (ص) منّت گزارده و آن را برتر از هر نعمت می‌داند. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» و در اثر اعطای این حالت، پیامبر (ص) قدرت مقابله با مشکلات عظیم را پیدا نموده است.
نتیجه شرح صدر به خود فرد برمی‌گردد و آسان شدن کارها، احساس سبکبالی و جلب احترام عمومی، در حقیقت همگی نتیجه‌ی شرح صدر و توسعه ظرفیت روانی می‌باشند.
علامت شرح صدر دستیابی به حلم است که در قرآن به‌عنوان صفات پیامبران خدا معرفی شده است و حتی خداوند خود را به این صفت خوانده است.
ارتباط پویای بین انسان و خدا، وی را در غلبه بر مشکلات یاری نموده و از تنهایی رهایی می‌بخشد. انسانی که این‌چنین با خدا در ارتباط است و با گسترش بصیرت و معرفت خویش دامنه‌ی ارتباط خود را نیز توسعه می‌دهد، به سوی نفس مطمئنه در حرکت است و می‌تواند در مقابل مصائب زندگی آرامش خود را حفظ کرده و با تکیه بر خدا، سراسر وجود خویش را صفا بخشد. قرآن در مورد سعه صدر می‌فرماید:" هر فرد به میزان ظرفیت و
ص: 49
قدرت عملی خویش در مقابل خدا مسئول است و موظف است این ظرفیت را شناسایی نموده و سعی نماید نهایت کوشش خود را برای افزایش آن و رفع عوامل محدودکننده به کار برد. این آرمان بزرگ انسان است که نه تنها بر هستی، که بر خویش هم حاکم بشود و بتواند به این هر دو جهت بدهد. «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً» بلوغ اشد، رسیدن به کمال و قوت در تمامی نیروها و استعدادها است و این همان تعادل و مرحله‌ی تسویه است.
جهت‌گیری سیاست‌های توسعه در اسلام به سمت اهداف خاصی است که این اهداف در راستای مقاصد نظام اسلام و در مجموع تأمین‌کننده‌ی هدف اصلی خلقت انسان است. این اهداف عبارتست از: 1- فزونی تقوا و ایمان 2- برقراری امنیت و سلامتی 3- گسترش علم و عقل 4- رفاه عمومی الف: مشروعیت ب: همگانی بودن ج: رعایت حدود الهی د: پرهیز از غفلت و دنیازدگی «1»
در الگوی توسعه اسلامی، حرکت به سمت اهدافی که ذکر کردیم، باید در چارچوب اصولی که از جهان‌بینی این مکتب به دست می‌آید تحقق یابد، برای مثال رسیدن به رفاه عمومی (هدف) از راه‌های مختلفی ممکن است ولی در این نظام، فقط باید راهی را پیمود که با مبانی دین سازگاری داشته باشد. بخشی از مبانی عبارتست از:
1- آخرت‌طلبی 2- حاکمیت دین 3- عدالت اجتماعی 4- اخوت و برادری «2»
یکی از مهمترین مبانی توسعه در نظام اسلامی برقراری و حفظ عدالت در جامعه است.
اهمیت این اصل به اندازه‌یی است که قرآن کریم آن را از اهداف بعثت پیامبران می‌شمارد (حدید/ 25).
اصولا اسلام نه تنها برای فراگیری علوم گوناگونی که مورد نیاز بشر است محدودیتی به کار نبرده است بلکه ضمن دستورات صریح خود، توسعه‌هایی از جهات مختلف ذیل برای
______________________________
(1). فراهانی فرد، سعید، نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام، ص 112.
(2). فراهانی فرد، سعید، نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام، ص 117.
ص: 50
فراگرفتن چنین علومی را سفارش کرده: 1- وسعت مکانی حوزه‌ی فراگیری علم: «اطلبوا العلم و لو بالصین». «1» 2- وسعت از لحاظ زمان: «اطلبوا العلم من المهد الی الحد». 3- وسعت در حالات و شرایط گوناگون: «اطلبوا العلم و لو بحضوض اللحج و سفک المهج» «2» 4 و 5- وسعت و عدم محدودیت از لحاظ آموزگار و فراگیرنده: «الحکمه ضاله المؤمن اینما وجدها اخذها». «و طلب العلم فریضه علی کل مسلم» «3»

آینده‌نگری:

انسان، بالقوه قادر است آینده و راه‌های رسیدن به آن را طراحی و ارزیابی و انتخاب کند و نهایتا آن‌ها را به وجود آورد. برنامه‌ریزی جریانی است دائمی که انسان و جامعه را در این تلاش برای تعالی و توسعه یاری می‌دهد. انسان موحد ساختن آینده‌اش را در زمین، وظیفه و مسئولیت خود می‌داند، زیرا خلافت و امانت را پذیرفته است. خود را بزرگ‌ترین عامل رشد یا رکود می‌داند. همان قدر که آرزو می‌کند به عمل هم دست می‌زند.
زمان مورد نظر برنامه‌ریزی مسلمان مؤمن، محدود به دوره کوتاه تصدی یا ریاست او نیست. افق زمانی او قیامت و بعد از آن را (آخرت) که پایانی ندارد در بر می‌گیرد. چنان به زندگی این جهان نگاه می‌کند که گویی هفته‌ای بیش، از عمر او باقی نیست و در عین حال چنان به آینده می‌نگرد که گویی همیشه در آن خواهد زیست. درحالی‌که به واقعیتهای گذشته معترف است، ولی آینده را دنباله مسیر و روندهای گذشته نمی‌داند. بنابراین دامنه زمانی برنامه‌ریزی او درعین‌حالی‌که به موفقیتهای کوتاه‌مدت توجه دارد تا بی‌نهایت ادامه دارد (قوس صعود). درعین‌حال توجه به آینده‌ی بسیار دور و بی‌نهایت؛ بازده جاری را در جهت نیل به ایده‌آلها به نهایت خود می‌رساند. بر برنامه‌ریزی او نه تنها دانش بلکه حکمت حاکم است.

پیشنهاد:

" روشن است که ستون خیمه انقلاب و رکن اساسی آن عدالت و تعادل است و چگونگی تربیت و تهذیب اخلاق مردم و عمل آنان و سلامت روح و جان و تعادل روان و
______________________________
(1). بحار الانوار، ج 1، باب 1، ص 177.
(2). بحار الانوار، ج 75، ص 277.
(3). وسایل الشیعه، ج 27، ص 27.
ص: 51
سامان‌یابی زندگی، همه و همه در گرو آن است و حتی دینداری و عرفان و به احکام دین عمل کردن مردم نیز بسته به آن است و همین است که امام علی بن ابی طالب (ع) می‌فرماید: «العدل حیاه الاحکام»" «1».

نتیجه:

مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی ایران، عرفانی بودن این انقلاب بوده و هست و سکوی پرش این انقلاب همواره رهبری امام خمینی (ره) محسوب شده است و رمز رهبری ایشان تزریق بلندترین مضامین عرفانی در جان تک‌تک افراد جامعه بوده است، بدون ترس و واهمه از اینکه این مفاهیم از ظرفیت افراد بالاتر است و دیدیم که اتفاقا چون این مفاهیم بلند با فطرت افراد منطبق بوده است، اصلا احتیاجی به زمان برای تاثیرگذاری نداشت.
روش این رهبر فرزانه همواره تربیت فرد و الهی کردن او برای اصلاح جامعه بوده است.
به این وسیله کشور اسلامی ما (ایران) نه تنها قادر به رفع مشکلات و نیازهای مادی و همچنین معنوی خود و بلکه امت بزرگ اسلام خواهد گشت و می‌تواند در دنیای به بن‌بست رسیده و بحرانی و متناقض جهان کنونی که دچار تعارضاتی ریشه‌ای در همه‌ی عرصه‌های عرفانی، علمی، اخلاقی و زیست- محیطی است، با پی‌ریزی یک تمدن متعادل و بزرگ اسلامی در آینده‌ای نه‌چندان دور که امروز سخت مورد نیاز جامعه بشری است، منادی رهایی بشر از بن‌بست و بحران موجود در تمدن مبتنی بر پیشرفت و آشوب و یا علم و توحش مدرن معاصر گردد. ان شاء اللّه
______________________________
(1). حکیمی، محمد رضا، کلام جاودانه، ص 206.
ص: 52

فهرست منابع به جز قرآن کریم و نهج البلاغه:

1- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج 75، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1362.
2- بکلو، اقدس، تعادل و توسعه راهبرد حیات طیبه در ایران 1400 (ه. ش) عنوان پایان نامه، 1384.
3- جعفری، محمد تقی، شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی، کتاب ذکر، دفتر هفتم، 1362.
4- جوادی آملی، عبد اللّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، حیات حقیقی انسان در قرآن، موسسه فرهنگی اسراء، 1382.
4- جوادی آملی، عبد اللّه، شمیم ولایت.
5- حکیمی، محمد رضا، کلام جاودانه، انتشارات دلیل ما، 1385.
6- فراهانی فرد، سعید، نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام.
7- محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 6، تهران، موسسه فرهنگی دار الحدیث، 1377.
8- وسایل الشیعه، ج 27.
9- هریسی تبریزی المسکن، حسن، غرر الحکم و درر الکلم، ج دوم، مترجم محمد علی انصاری.
10- شیرزاد، علی، نقش برنامه‌ریزی در طرح و ساختن آینده.
ص: 53

برر